اقتضا
نویسه گردانی:
ʼQTḌA
این واژه تازى (اربى) ست و سپارش مى گردد بجاى آن از واژه ى مدیمون Madimun (پهلوى: اقتضا ، تناسب ، ضرورت) بهره بجویید. در پهلوى مدیمونستن Madimunestan : مقتضى-ضرورى-لازم بودن
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
اقتضا /'eqtezā/ (اسم مصدر) [عربی: اقتضاء] ۱. درخور و مناسب بودن. ۲. خواهش؛ درخواست. فرهنگ فارسی عمید. ////////////////////////////////////////////////...
اقتضاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) وام بازخواستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). وام بازاستدن .(تاج المصادر بیهقی ). || تقاضا کردن . (المصادر زوزنی )...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
اقتذاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نگریستن و چشم پوشیدن مرغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اغتذاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خوردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). مطاوعه ٔ غذا: اغتذی اغتذاءً؛ مطاوع غذا. (از اقرب الموارد). || پرورش یافتن ....
اغتزاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خواهش چیزی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جستن و آهنگ نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قصد چیزی ...