نور
نویسه گردانی:
NWR
این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان(اربان) از واژه پهلوىِ نیرا Nira به معناى فروغ ، روشنایى و آتش برداشته معرب نموده و دو واژه ى نور و نار (النور ، النار) را از آن اقتباس کرده و ساخته اند: النور ، أنوار ، نوریّ ، نور ینور ، نَوَّرَ یُنَوِّرُ تنویر
، منوَّر مُنِّور ، مُنیر ، نَیِّر - نَیِّرة ، نورة ، النار (آتش) ، نوار ، نورانىّ ، نورانیّة و ... !!!!! همتایان دیگر این واژه در پارسى: فروغ Foruq (پهلوى: فْرُک) ، پرتو Partow ، روشنایى Roshanai ، روشنى Roshani ، فَرْنَهْ Farnah (پهلوى: نور ، روشنایى ، پرتو)
، بام Bam (پهلوى: صبح ، پگاه ، بامداد ، درخشندگى ، نورانیت) ، بانوى Banuy (پهلوى: روشنى ، پرتو ، نور ، حرارت) برازِش Barazesh ( پهلوى: بْرازیشْنْ : نور ، درخشندگى ، پرتو ، تابش) ، تاپِش Tapesh (پهلوى: نور ، پرتو ، تشعشع ، درخشش) ، درخشش-درفشش Deraxshesh-Derafshesh
(پهلوى: نور ، درخشیدن ، تابیدن) ، سِپیز Sepiz (پهلوى: نور ، درخشش ، تلألو) ، بَراز Baraz (پهلوى: نور ، تابش ، درخشش) ، پاتْروچ/پَتروگ Patroch -Patrog (پهلوى: روشنایى ، نور ، جلوه) ، پیروک Peyruk (پهلوى: نور ، روشنایى ، جلوه) ، رُچ Roch (پهلوى: روشنایى ، نور
، روشنى) ، راى/رایىRay-Rai (پهلوى: نور ، شکوه ، جلال ، برق) ، گِدیمان Gediman (پهلوى: نور ، روشنایى ، نورانیت)
واژه های همانند
۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
نور گستردن . [ گ ُ ت َ دَ ] (مص مرکب ) نور گسترانیدن . رجوع به نور گسترانیدن شود.
سایه و نور. [ ی َ / ی ِ وُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از سایه ٔ درخت است چه سایه و آفتاب هر دو دارد. || کنایه از شب و روز هم هست . (...
الف بن نور. [ اَ ف ِ ن ِ] (اِخ ) کاشانی . او راست : کتاب مطلعالانوار در سیر رسول خدا و تاریخ خلفا. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).
نور گستراندن . [گ ُ ت َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به نور گسترانیدن شود.
نور گسترانیدن . [ گ ُت َ دَ ] (مص مرکب ) نور افشاندن . (فرهنگ فارسی معین ). نور گستردن . نور گستراندن . || کنایه از آشکار کردن و دیدن و ظاهر ن...
حاج دکتر نور علی تابنده مجذوبعلیشاه ، قطب سلسله جلیله نعمت الهی گنابادی، فرزند آقای صالحعلیشاه و برادر آقای سلطانحسین تابنده (رضاعلیشاه) و عموی آقای ...
حاج دکتر نورعلی تابنده، با لقب " مجذوب علیشاه" ، قطب سلسله نعمت الهی سلطانعلیشاهی گنابادی می باشد .
وی علوم اسلامی، هیات قدیم و نجوم را در زادگاه خو...
هفت حجله ٔ نور. [ هََ ح ِ ل َ / ل ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از هفت پرده ٔ چشم است که آن صلبیه ، مشیمیه ، شبکیه ، عنکبوتیه ، عنبیه...
در نورپردازی استودیویی، بخصوص در عکاسی پرتره برای جدا نمودن قسمتی یا کل سوژه از پسزمینه، از پشت سر به سوژه نور تابانده میشود. این نور که میتواند بی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.