کلیه
نویسه گردانی:
KLYH
کلیه (قلوه): همتای پارسی این واژه ی عربی، گُردال است که در زبان کردی و لری گرداله gordAla گفته می شود. کلیه (همه): همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی زیبای پارتی و مانوی هاماگ hAmAg می باشد.**** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
قضیه ٔ کلیه . [ ق َ ضی ی َ / ی ِ ی ِ ک ُل ْ لی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قضیه ای که حکم در آن بر همه ٔ افراد موضوع ثابت باشد، چون : ...
سالبه ٔ کلیه . [ ل ِ ب َ ی ِ ک ُل ْ لی ی َ / ی ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به سالبه و قضیه شود.
ارزیابی عملکرد کلیه (به انگلیسی: Assessment of kidney function) به روشهای مختلفی، با استفاده از بررسی علائم و نشانهها و همچنین اندازهگیری با استفاد...
نفریت (Nephritis) بهمعنای التهاب کلیهها است و ممکن است گلومرولها، لولهها یا بافت بینابینی کلیه، اطراف گلومرولها و لولهها را درگیر کند.[۴] این عا...
گلومرولونفریت (به انگلیسی: Glomerulonephritis) نوعی بیماری کلیوی (معمولاً هردو کلیه باهم) است که مشخصهٔ آن التهاب گلومرولها، یا رگهای خونی کوچک در کل...
کلیة. [ ک ُل ْ لی ی َ ] (ع اِ) ۞ مدرسه ٔ عالی که در آن علوم مختلف تعلیم دهند. (از المنجد). و رجوع به اعلام المنجد شود.
کلیة. [ ک ُ ی َ ] (ع اِ) گرده . و کلوة مانند آن و کلیتان تثنیه ٔ آن و کُلیات مانند آن و کلیتان تثنیه ٔ آن و کُلیات و کلی ً [ ک ُ لَن ] جمع آ...
کلیة. [ ک ُل ْ لی ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث کلی . (ناظم الاطباء). و رجوع به کلیه و کلی شود.- بالکلیة ؛ عموماً و بالجمله و کل و جزء. (ناظم ا...
کلیةً. [ ک ُل ْ لی ی َ تَن ] (ع ق ) عموماً و بالجمله و سراسر و تماماً. (ناظم الاطباء). جمعاً. همه همگی . (فرهنگ فارسی معین ).
کلئة. [ ک َ ل ِ ءَ ] (ع ص ) ارض کلئة، زمین گیاه ناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).