امر
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʼMR
    
							
    
								
        (= دستور) این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ پیژ peyž (مانوی: peys)، 2ـ راشن râŝan (اوستایی)، 3ـ آژنا âžnâ (سنسکریت: âjnâ)، 4ـ فرمان farmân، دستور dastur (پارسی نو)، 5ـ ایسانا ïsânâ (سنسکریت: ïśana) 6ـ چشاپ caŝâp (سغدی: caxŝâpat).****فانکو آدینات 09163657861
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  ثابت  ثمانینی ، مکنی  به  ابوالقاسم . از نحویان  قرن  پنجم هجری . درگذشت  او را بسال  442 هَ .ق . نوشته اند. رجوع به  ثما...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  جعفر زعفرانی . رجوع  به  عمر زعفرانی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  جمیع، مکنی  به  ابوحفص . رجوع  به  ابوحفص  (عمربن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  جندب ، مکنی  به  ابوعطیة. رجوع  به  ابوعطیة (عمربن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  حبیب  عدوی . رجوع  به  عمر عدوی  (ابن  حبیب بن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  حجاج . رجوع  به  ابوحفص  (عمربن ...) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  حسن بن  علی بن  ابی طالب  (ع ). از فرزندان  امام  حسن  (ع ) بود و مادر او ام ولد نام  داشت . وی  در کربلا شهید گشت . رجوع...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  حسن بن  علی بن  محمد کلبی ، مکنی  به  ابوخطاب  و مشهور به  ابن  دحیة. رجوع  به  ابوخطاب  (ابن  دحیةبن  عمر...) و مآخذ ذیل...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  حسن  هوزنی  اشبیلی . رجوع  به  عمر هوزنی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن  حسین بن  عبداﷲ خرقی . رجوع  به  ابن  خرقی  و عمر خرقی  (ابن  حسین بن ...) شود.