اجازه ویرایش برای همه اعضا

بدل

نویسه گردانی: BDL
(badal) (= جایگزین؛ در دستور زبان) این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ژگیر žegir (کردی: جیگیر)*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
بدل کاری. پیشه بدل‌کار . انجام کارهای نمایشی خطرناک در فیلم‌ها و نماهنگ‌ها به جای هنرپیشه اصلی. بدل‌کاری شامل کارهایی مانند پریدن از بلندی، هواپیما و ...
نگاه کنید به حسرت به دل.
حرف بدل . [ ح َ ف ِ ب َ دَ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) شمس قیس گوید: کافی است اعجمی که در وصل بدل همزه ٔ ملینه در لفظ آرند چنانکه بندگک و ب...
علی بدل .[ ع َ ب َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نجف آباد، شهرستان بیجار. واقع در 9 هزارگزی شمال باختری شهر بیجار، و 6 هزارگزی شمال راه شوس...
نسخه بدل . [ ن ُ خ َ / خ ِ ب َ دَ ] (اِ مرکب ) صورتی دیگر ازکلمه یا کلامی در نسخه ای دیگر از کتابی و از آن بدین صورت «خ . ل .» یا «ن ل » رمز کن...
بدل چینی . [ ب َ دَ ] (اِ مرکب )سفالینه که بر روی آن لعابی از شیشه کنند. کبود آن را فیروزه ای و زرد آن را ذرتی گویند. (یادداشت مؤلف ). نام...
حروف بدل . [ح ُ ف ِ ب َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرفهائی که قابل تبدیل به حرف دیگر هستند، در هنگام ادغام و یا درغیر ادغام . قسم اول چه...
حسرت بدل . [ ح َ رَ ب ِ دِ ] (ص مرکب ) در تداول عوام ، آنکه دیری آرزوی چیزی داشته است : حسرت بدلم کچل خدیجه .
حصارک بدل . [ ح ِ رَ ک ِ ب َ ] (اِ مرکب ) آهنگی از موسیقی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به حصاری شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.