اجازه ویرایش برای همه اعضا

لو

نویسه گردانی: LW
lu ـ پسوندی که نشانگر دارندگی است. این پسوند در زبان سنسکریت به کار می رفته است. مانند: ابهی دهیالو ábhidhyâlu بسیار آزمند ـ حریص. در پارسی: پشم، پشمالو. (پشم - آ- لو). فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
گوگرچین لو. [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کله یوز بخش مرکزی شهرستان میانه . واقع در 22هزارگزی جنوب میانه و 14هزارگزی شوسه ٔ میانه به زن...
لو انداختن . [ ل ُ اَ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول زنان ، هیاهو کردن . هیاهو کردن در حالی که هنوز علت آن شاید وجود خارجی ندارد. چو انداختن (در ت...
ناصربیک لو. [ ص ِ ب َ ] (اِخ ) تیره ای از ایل بهارلو از ایلات خمسه ٔ فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).
عیسی بیگ لو. [ سا ب َ ] (اِخ ) تیره ای است از ایل بهارلو، از ایلات خمسه ٔ فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).
شاه بنده لو. [ ب َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان آواجیق بخش حومه ٔ شهرستان ماکو. دارای 416 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات است . در...
قره خوجه لو. [ق َ رَ خ ُ ج َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان ارسکنار پلدشت شهرستان ماکو واقع در 11 هزارگزی شمال باختری پلدشت و 8500 گزی خاور راه ارا...
قره حاجی لو. [ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد واقع در 12500 گزی باختری آقکند و 8500 گزی شوسه ٔ زنجان . ...
کامپی تل لو. [ت ِ ل ُ ] (اِخ ) ۞ حاکم نشینی است در کورس به ایالت یاستیا و 200 تن سکنه دارد.
شیخ لو قدیم . [ ش َ ق َ ] (اِخ ) از ایلات ساکن اطراف اردبیل مرکب از 100 خانوار است که در شیخ لی لندرباقرلو مسکن دارند. زارع و گله دار و ترک ه...
میان لو بالا. (اِخ ) دهی است از دهستان جیرستان بخش باجگیران شهرستان قوچان ، واقع در 42هزارگزی شمال باختری باجگیران با 321 تن سکنه . آب آن ...
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۴ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.