 
        
            قیر
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        QYR
    
							
    
								
        قیر. (معرب ، اِ) ۞ جسم جامد غیرمتبلور سیاه رنگی که سطح شکستگی آن مانندشیشه ناصاف است. مادهای است سیاه رنگ و خمیری شکل که در عایقکاری رطوبت و ساخت آسفالت کاربرد دارد. قیر انواع گوناگونی دارد که هر یک از انواع آن، دارای کاربرد خاصی است. قیر از مشتقات نفت است و اغلب در پالایشگاه نفت تولید میشود. قیر یک هیدروکربن متراکم، بسیار چسبناک و برگرفته از نفت است که به دو نوع اصلی طبقهبندی میشود. اولین نوع، قیر طبیعی است که در زیر تپهها و دریاچههای نفتی یافت میشود و نوع دیگر، قیر تصفیه شده حاصل از تهنشینی نفت خام است. قیر حاوی ۲ درصد اکسیژن، ۱۱ درصد هیدروژن و ۸۷ درصد کربن است. همانطور که گفته شد، این محصول یک هیدروکربن با وزن مولکولی بالا شامل روغن، رزین و آسفالتین است. وجود ۵ تا ۳۰ درصد آسفالتین در قیر باعث سختی قیر میشود. قیر به دو روش تولید میشود: اجرای مستقیم دمیدن هوا که براساس فرایند مقطعی یا ادامهدار انجام میشود قیر عمدتاً در ساخت و سازها، راهسازی، عایق کاری جادهها، آسفالت کردن خیابانها یا عایق بندی پشت بامها استفاده میشود. این محصول با توجه به فرآیندهای مختلف تولید به انواع و درجههای مختلف و آزمایشهای فیزیکی نظیر تست نفوذ، تست گرانروی (ویسکوزیته)، تست نقطه اشتعال، تست حلالیت، تست نقطه نرم شدن، تست انعطافپذیری و موارد دیگر تقسیم میشود. لازم است ذکر شود که برخی از این طبقهبندیها براساس نتایج آزمایشات انجام شده روی قیر و برخی دیگر براساس نوع پالایش و مراحل انجام شده بر روی قیر صورت گرفتهاند.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        قیر. [ ق َی ْ ی ِ ] (ع  ص )تیرانداز ماهر و زیرک  و حاذق  در آن . (منتهی الارب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قیر. (معرب ، اِ)  ۞  جسم  جامد غیرمتبلور سیاه رنگی  که  سطح  شکستگی  آن  مانندشیشه  ناصاف  است  و در اماکن  نفتی  قدیمی  یافت  میشود. ترکیب  قیر همان ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قیر. (اِخ ) شهری  کوچک  است  [ از فارس  ] و از آب  زکان  که  از کوه  دیه  خسرویه  بر میخیزد مشروب  میشود. (نزهةالقلوب ؛ مقاله ٔ سوم  ص 118، 217).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قیر. (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی  بخش  قیر و کارزین  شهرستان  فیروزآباد است  و آب  مشروب  آن  و آب  زراعت  اطراف  از چشمه  و دورشته  قنات  تأمین  میشود. سکنه...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حجر قیر. [ ح َ ج َ رِ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) سنگی  سیاه  است  برنگ  قیر بزمین  مغرب  بود. (نزهة القلوب ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        چشمه ٔ قیر. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) کنایه  از شب . (آنندراج ). شب  تاریک . (مجموعه ٔ مترادفات  ص  222). و رجوع  به  چشمه...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        دریای  قیر. [ دَرْ ی ِ ] (اِ مرکب ) کنایه  از شب  تاریک  است . (برهان ) (آنندراج ). تاریکی  شب . (ناظم الاطباء).  ||  دوات  پرسیاهی . (برهان ) (آنندرا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        غرق  چشمه ٔ قیر. [ غ َ ق ِ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) کنایه  از فرورفتن  در آب . (برهان  قاطع) (آنندراج ). فرورفته  در آب . (...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        غیر. (اِ) جوششی  باشد که  در اعضا پهن  شود و بشره  را سرخ  گرداند و آن  را به  عربی  شَری ̍  ۞  خوانند. (برهان  قاطع) (آنندراج ).