اجازه ویرایش برای همه اعضا

طرف

نویسه گردانی: ṬRF
طَرف /tarf/ معنی: ۱. چشم یا گوشۀ چشم. ۲. جانب؛ سو؛ جهت. ۳. بهره؛ فایده. ۴. منتهی و پایان هرچیز؛ گوشه‌وکنار: طرف دامن، طرف کلاه، طرف چمن. ۵. کمربند. ۶. گُل کمر. ۷. بند طلا یا نقره که بر کمر ببندند: ◻︎ تاجوران را ز لعل طرف نهی بر کمر / شیردلان را ز جزع داغ نهی بر جبین (خاقانی: ۳۳۴)، ◻︎ مانا که رخم زرین کردی ز فراقت / کردی ز رخم طرف و نشاندی به ‌کمر بر (مسعودسعد: ۵۶۰). ⟨ طرف بستن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] فایده بردن؛ بهره بردن: ◻︎ به ‌غیر از آنکه بشد دین و دانش از دستم / بیا بگو که ز عشقت چه طرف بربستم (حافظ: ۶۳۳) فرهنگ فارسی عمید
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ترف سیاه . [ ت َ ف ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رخبین . قره قروت . کبح . (زمخشری ).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.