اجازه ویرایش برای همه اعضا

قربان

نویسه گردانی: QRBAN
قربان (قُ) [ ع . ] 1 - (اِ.) هرچیزی که به وسیلة آن به خداوند تقرب جویند. 2 - عنوانی برای نشان دادن ارادت و اخلاص به فردی که دارای مقام مهمی است . 3 - صدقه ، تصدق . ؛~ صدقه کسی رفتن کنایه از: الف - اظهار محبت و اخلاص و ارادت کردن به کسی . ب - اصرار و التماس کردن به کسی . 4 - (مص ل .) نزدیک شدن . ؛ عید ~ روز دهم ذیحجه که حاجیان در مکه قربانی کنند. فرهنگ فارسی معین.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
روز قربان . [ زِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز عید اضحی . رجوع به اضحی و قربان شود.
عید قربان . [ دِ ق ُ ] (اِخ ) روز گوسفندکشان . (آنندراج ). عید اضحی . عی-د گوسپندکشان . رجوع به عید اضحی و اضحی و قربان شود : تیر مژگان و کمان ...
شاه قربان . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . دارای 200 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه و محصول ...
چاه قربان . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان دلکان بخش بزمان شهرستان ایرانشهر که در 55 هزارگزی جنوب بزمان بر کنار راه مالرو بمپور به دلکان و...
خون قربان . [ ن ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شراب . خون خم . (ناظم الاطباء).
قربان آباد. [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انار شهرستان رفسنجان که در83 هزارگزی شمال باختری رفسنجان و 5000 گزی خاور شوسه ٔ رفسنجان به ی...
قربان آباد. [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان فیض آباد بخش فیض آباد و محولات شهرستان تربت حیدریه واقع در 19 هزارگزی فیض آباد. موقع جغرافیایی آ...
قربان آباد. [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتابای بخش پهلوی دژ شهرستان گنبدقابوس واقع در 11000 گزی جنوب پهلوی دژ. موقع جغرافیایی آن دشت ...
قربان شدن . [ ق ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) قربانی . به گرد سر کسی گردیدن . به گرد فلان کس رفتن . || بلاچین شدن . بلاگردان شدن . (مجموعه ٔ مترادفا...
قربان صدقه .[ ق ُ ص َ دَ ق َ / ق ِ ] (اِ مرکب ) قربان صدقه ٔ کسی رفتن ؛ به او پیاپی «قربانت شوم » و «تصدقت گردم » گفتن .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.