اجازه ویرایش برای همه اعضا

خاور

نویسه گردانی: ḴAWR
خاور /xāvar/ ۱. جای برآمدن گود؛ خاور دور ، خاوری که در جاده دارد می آید . //////////////////////// بامدادان که ز خَلوَتگَهِ تاس اِبداع شَمعِ ورا فکند بَر هر اطراف شعاع //////////////// حافظ مترادف و متضاد ۱. مطلع ۲. خاوران، شرق، خر، مشرق ≠ تاختن ۳. جار، خاشاک ،الاق
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
خاور خدیو. [ وَ خ َ ] (اِ مرکب ) پادشاه خاور زمین (آنندراج ). خاور خدای : سپه را بر آراست خاور خدیودر اندیشه زان مردمان چو دیو.نظامی (از آنند...
خسرو خاور. [ خ ُ رَ / رُ وِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید است . (از برهان قاطع).آفتاب . مهر. هور. (یادداشت بخط مؤلف ) : خوشم آمد...
شاه خاور. [ هَِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید است . (برهان قاطع) (از فرهنگ نظام ). شاه خرگاه مینا. شاهد روز. شاه گردون . شاهنش...
خاور میانه . [ وَ رِ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) منطقه ای است از آسیای جنوب غربی که در غرب پاکستان و هندوستان واقع شده است . معمولاً امروز خاورمیانه ...
خاور نزدیک . [ وَ رِ ن َ ] (اِخ ) نام ناحیتی است بشرق مدیترانه که بیشتر کشورهای آسیای جنوب غربی را در بردارد. این ناحیه شامل ممالک سوریه...
شهرآباد خاور. [ ش َ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سملقان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد است و 254 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
فروزنده ٔ خاور. [ ف ُ زَ دَ / دِ ی ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از آفتاب است . (انجمن آرا). رجوع به فروزنده شود.
خاور آذربایجانی . [ وَ رِ ذَ ی ِ ] (اِخ ) نام او محمود و نبیره ٔ شهبازخان دنبلی و از شعرای دوره ٔ قاجار است . هدایت در مجمع الفصحاء ج 2 ص 124 شرح ...
جزائر دریاهای خاور. [ ج َ ءِ رِ دَرْ ی ِ وَ ] (اِخ ) نامی است که در ترجمه ٔ ج 3 تاریخ ادبیات ادوارد برون به سرزمین بریتانیا اطلاق شده است ....
خاور تبریزی کوزه کنانی . [ وَ رِ ت َ ی ِ زِ ک َ ] (اِخ ) نام او میرزا معصوم و از نسل شمس الدین تبریزی است و از شعرای دوره ٔ اول قاجار است هد...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.