اجازه ویرایش برای همه اعضا

باد

نویسه گردانی: BAD
باد. باشَد اَندَر سَرِ ما خیالِ عِشقَت هر روز که باد دَر فُزون باد حافظ شَراب و عِیش نَهان چیست کارِ بی‌بُنیاد زَدیم بَر صَفِ رِندان و هرچه بادا باد حافظ
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
باد خوش . [ دِخوَ / خُش ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نسیم . (دهار) (دستور اللغه ) (زمخشری ). طَلّة. طِلا. (منتهی الارب ).
خشت باد. [ خ ِ ] (اِ مرکب ) بادزن کلان که به حلقه های سقف وغیره آویزند و این در ولایت هندوستان مرسوم است و هردو را به عربی مروحه خوانند...
خوش باد. [ خوَش ْ / خُش ْ ](ص مرکب ) با باد نیکو. با باد خوب . رَیِّح : یوم ریح ؛روزی خوش باد. (یادداشت مؤلف ). عذوت الارض ؛ خوش باد گردید. عذا ...
دره باد. [ دَرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایرج بخش اردکان شهرستان شیراز. واقع در 93هزارگزی خاور اردکان و 6هزارگزی راه شوسه ٔ شیراز به ...
باد هوا. [ دِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) وعده ٔ دروغ . هرچه وجود ندارد. (آنندراج ) (مجموعه ٔمترادفات ص 366) (هفت قلزم ). عهد و پیمان دروغ و ...
نوش باد. (اِ مرکب ) نوائی از موسیقی . (رشیدی ). نام پرده ای است از نوای چکاوک . نوش باده . (جهانگیری ) (از برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ).
سرخ باد. [ س ُ ] (اِ مرکب )نام مرضی است . (آنندراج ). و رجوع به سرخ باده شود.
سرد باد. [ س َ ] (اِ مرکب ) آه سرد. ناله ٔ سرد : همان شهر ایرانش آمد بیادهمی برکشید از جگر سرد باد. فردوسی .چو گفتار موبد بیاد آمدش ز دل بر یکی ...
شاد باد. (اِ مرکب ) نام پرده ای است از موسیقی . (فرهنگ جهانگیری ) : دو خانه نوای چکاوک زنیم یکی شاد باد و دگر نوش باد.حکیم سوزنی (از فرهنگ ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۲۳ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.