خان
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴAN
    
							
    
								
        خان ( rifling) به شیارهای موازی و مارپیچی در داخل لوله برخی تفنگها و دیگر جنگافزارها گفته میشود. وجود خان باعث میشود که گلوله با چرخش حول محور حرکت خود از لوله خارج شود. خان با ایجاد حرکت چرخشی در گلوله باعث پایداری ژیروسکوپی گلوله و افزایش دقت تیراندازی میشود. درگیری خان با نوارهای پیشران پرتابهها باعث چرخش پرتابه میشود.[۱] خان در دو نوع چپ گرد و راست گرد وجود دارد. کار افزودن خان به لوله سلاحها یا دیگر لولهها را «خانکِشی» میگویند https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%A7%D9%86_(%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%AD%D9%87) https://en.wikipedia.org/wiki/Rifling
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        شاه قلی خان وزیر. [ ق ُ ن ِ وَ ] (اِخ ) نام  وزیر احمدشاه  افغانی . مؤلف  مجمل  التواریخ  گلستانه  نویسد: در تاریخ احمد شاه  درانی  و تاریخ  گلشن  مر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سلیمان خان اردلان حاکم کردستان درزمان شاه صفی بود وشهر سنندج را بانام سنه دژ بنیان نهاد.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        علی آباد مطلب  خان . [ ع َ دِ م ُ طَل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  قهاب صرصر بخش  صیدآباد شهرستان  دامغان  واقع در 8 هزارگزی  خاور صیدآباد و یک...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        سلطان ابوسعید (از ۷۱۶ تا ۷۳۶ ه. ق.) از ایلخانان مغول و پسر الجایتو بود که در سن دوازده سالگی به ایلخانی ایران رسید. در بخشی از دوران ایلخانی او امیرچ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کلاته  اسماعیل خان . [ ک َ ت ِ اِ ] (اِخ ) دهی است  از دهستان  مرکزی  بخش  حومه ٔ شهرستان  دره گز محلی  جلگه  و معتدل  است . (از فرهنگ  جغرافیایی  ایر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قلعه  میرزاعلی خان . [ ق َ ع َ ع َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  حسین آباد بخش  شوش  شهرستان  دزفول ، واقع در 9 هزارگزی  شمال  خاوری  شوش  و کنار خاور...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قلعه  خدامروت  خان . [ ق َ ع َ خ ُ م ُ رُوْ وَ ] (اِخ ) دهی  است  از بخش  سنجابی  شهرستان  کرمانشاهان ، واقع در 14هزارگزی  شمال  کوزران  و سر راه  فرع...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حاجی سیف الدین خان . [ س َ فُدْ دی ] (اِخ ) رجوع  به  مجمل  التواریخ  گلستانه  ص  52 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        امامقلی خان  قاجار. [ اِ ق ُ ن ِ ] (اِخ ) حاکم  استرآباد (گرگان ) پس  از سال 1251 هَ . ق . بود. رجوع  به  ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران  و استرآباد رابین...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.