مار
نویسه گردانی:
MAR
مار /mār/ معنی ۱. (زیستشناسی) خزندهای با بدن دراز، باریک، و پوشیده از پولک و بدون دستوپا که انواع مختلف سمّی و غیرسمّی دارد. ۲. (نجوم) از صورتهای فلکی در نیمکرۀ [جنوبی]/شجاع. در عربی حیة الماء یا ثعبان البحر با الشجاع الصغیر (لاتین: Hydrus)؛(انگالسی The Water Snake) . ⟨ مار خوردن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] رنج و سختی بردن؛ غصه خوردن: ◻︎ لعل روان ز جام زر نوش و غم فلک مخور / زاین فلک زمردین، بهر چه مار میخوری (سلمان ساوجی: لغتنامه: مار خوردن). ⟨ مار زنگی: (زیستشناسی) نوعی مار زهردار و زردرنگ که بیشتر در امریکای شمالی پیدا میشود. در انتهای دم او حلقههای شاخی وجود دارد که وقتی روی زمین میخزد مانند زنگوله صدا میکند. ⟨ مار عینکی: (زیستشناسی) [قدیمی] = ⟨ مار کبرا ⟨ مار کبرا: (زیستشناسی) نوعی مار زهردار و خطرناک که هنگام احساس خطر گلوی خود را پرباد میکند و نقش عینک در پشت گردن او پیدا میشود. ⟨ مار صلیب: (زیستشناسی) [قدیمی] = ⟨ مار کبرا ⟨ مار گرزه: (زیستشناسی) = گَرزه فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. اژدر، اژدها، افعی، ثعبان، دیومار، حیه ۲. مادر ≠ عقرب ۳. پدر دیکشنری انگلیسی ترکی عربی serpent, snake The Water Snake
واژه های همانند
۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
معر. [ م َ ع ِ ] (ع ص ) ناخن افتاده به چیزی که آن را رسیده باشد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ...