اجازه ویرایش برای همه اعضا

لوو

نویسه گردانی: LWW
لُوو در گویش رودباری به معنای دهان است
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۶ ثانیه
چبق لو. [ چ ُ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار که در 48هزارگزی خاور بیجار و 3هزارگزی رودخانه ٔ تلوار واقع شده . تپه ماهور و ...
چبق لو. [ چ ُ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه که در 28هزارگزی شمال باختری قره آغاج و ده هزارگزی جنوب ...
چبن لو. [ چ ِ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه که در 37هزارگزی خاور مراغه و یک هزارگزی شمال راه ارابه رو مراغ...
چپق لو. [چ ُ پ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بروانان بخش ترکمان شهرستان میانه که در 14هزارگزی جنوب خاوری ترکمان و 3هزارگزی شوسه ٔ میانه ...
چکک لو. [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «مزرعه ای از توابع بلوک بیضای فارس است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 352).
چمن لو. [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان به به جبک بخش سیه چشمه ٔ شهرستان ماکو که در 24 هزارگزی شمال خاوری سیه چشمه و 8 هزارگزی راه ارابه ر...
لو دادن . [ ل َ / لُو دَ ] (مص مرکب ) (عامیانه ) لاو دادن . رجوع به لاو دادن شود.- به لو دادن ؛ از دست دادن .از دست بدادن .- لو دادن چیزی ر...
لو رفتن . [ ل َ / لُو رَ ت َ ] (مص مرکب ) از دست رفتن . لو داده شدن . رجوع به لو دادن شود.
لیوان لو. [ لی ] (اِخ ) دهی جزء دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه ، واقع در 22هزارگزی خاوری ترک و 43هزارگزی شوسه ٔ خلخال به میانه . کوهستان...
گنه لو. [ گ ُ ن ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر که در 32 هزارگزی شمال مشکین شهر و 14 هزارگزی شوسه ٔ گرمی به ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۴ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.