اجازه ویرایش برای همه اعضا

لاک

نویسه گردانی: LAK
لاک /lāk/ (اسم) ۱. صمغی سرخ‌رنگ که از بعضی درختان به‌دست می‌آید و غالباً مانند شیره از سر‌شاخه می‌تراود و منعقد می‌گردد و گاهی به‌ درشتی لیمو می‌شود؛ لک: ◻︎ همی‌گفت و پیچید بر خشک‌خاک / ز خون دلش خاک همرنگِ لاک (عنصری: ۳۵۸). ۲. جسمی که از ترکیب محلول کربنات‌سود، قرمزدانه، و زاج ساخته می‌شود. ۳. مادۀ شیمیایی به رنگ‌های مختلف که با آن ناخن‌ها را رنگ می‌کنند. ۴. صمغ یا مادۀ چسب‌ناکی که برای چسباندن دو چیز، مانندِ نگین به انگشتر، کاربرد دارد؛ لک. فرهنگ فارسی عمید
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
لاک تراش . [ ت َ ] (اِخ ) نام دیهی به هزار جریب مازندران . (مازندران و استراباد رابینو ص 124 بخش انگلیسی ). دهی از دهستان هزار جریب بخش چهار...
رنگ لاک . [ رَ ] (اِ مرکب ) هر جوهری که بدان رنگ کنند. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
لاک زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) اندودن با لاک .- لاک زدن . ناخن ؛ اندودن ناخن به لاک .
لاک تراشان . [ ت َ ] (اِخ ) نام دهی از دهستان کلیجان شهرستان شهسوار واقع در 48 هزارگزی جنوب باختری شهسوار. کوهستانی ، سردسیر، دارای 135 تن سک...
لاک‌پشت سبز ( به انگلیسی: Chelonia mydas) نوعی لاکپشت است که در آبهای گرمسیری از خلیج فارس و دریای عمان تا اقیانوس‌های آرام و اطلس زندگی می‌کند. از ن...
لاک و الکلی . [ ک ُ اَ ک ُ ] (ص نسبی مرکب ) آنچه از در و پنجره و میز و صندلی و دیگر ادوات چوبی که با مایع مرکب از الکل تقلیبی و لاک رنگ ش...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.