اجازه ویرایش برای همه اعضا

خلیج

نویسه گردانی: ḴLYJ
ریشهٔ ایرانی واژهٔ خلیج در بابل باستان خلیج فارس (دریای مصب رودخانه ها، محل جاودانی بابلی یعنی اوتناپیشتیم) را دریای پست پایینی و در اوستا در رابطه با منجی موعود و جاودانی، کانسویه (آب زیاد واقع در محل گود) نامیده اند. بر این اساس واژهٔ خلیج علی القاعده بر گرفته از واژهٔ پارسی خوار (با واو معدوله، قابل تبدیل به خال و خل) و پسوند نسبی ایگ (ایج) است که به شکل غیر ترکیبی اولیه اش خور (خوار) هنوز در سواحل جنوب ایران کاربرد دارد. مانند خور موسی. جواد مفرد کهلان
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
خلیج فارس . [ خ َ ج ِ ] (اِخ ) نام پیشرفتگی دریایی است در خشکی که بین ایران و شبه جزیره ٔ عربستان واقع است . طول آن 800هزار گز و از شطالعر...
خلیج پارس . [خ َ ج ِ ] (اِخ ) خلیج فارس . رجوع به خلیج فارس شود.
خلیج بربری . [ خ َ ج ِ ب َ ب َ ] (اِخ ) نام خلیجی است به شمال حبشه در افریقا. (از حدود العالم ).
خلیج اسکندر. [ خ َ ج ِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) نام قدیم جبل الطارق است . رجوع به جبل الطارق شود.
پل خلیج فارس. در سال ۱۳۵۱ دولت وقت تصمیم گرفت نخستین بندر آزاد تجاری ایران در جزیره قشم ایجاد شود.[نیازمند منبع] در اولین گام، تصمیم گرفته شد با ایجاد...
خلیج نرمرتوم . [ خ َ ج ِ ن َ م َ ت َ ] (اِخ ) نام قدیم خلیج فارس . (از تاریخ ایران باستان مشیرالدوله ص 25). رجوع به خلیج فارس شود.
خلیج حسینقلی . [ خ َ ج ِ ح ُ س َ ق ُ ] (اِخ ) نام خلیجی است در شرق دریای خزر و در آنجا رود اترک به دریای خزر می ریزد. رجوع به جغرافیای غرب ...
خلیج یا کنداب بخشی از دریا است که در خشکی پیش رفته باشد؛ یا به سخنی دیگر به پیشروی آب در خشکی، کنداب گویند. در فارسی «شاخاب»، «شاخابه» و «شاخاوه» هم گ...
خلیج اسکندرون . [ خ َ ج ِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) نام خلیجی است در ناحیت اسکندرون . (از تاریخ مغول اقبال ص 570). رجوع به اسکندرون شود.
بنادر خلیج فارس .[ ب َ دِ رِ خ َ ج ِ ] (اِخ ) رجوع به خلیج فارس شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.