 
        
            پایش
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        PAYŠ
    
							
    
								
        پایش . [ ی ِ ] (اِمص) اسم است از مصدر «پائیدن » به معنی ماندن، توقف کردن، ببودن، بایستادن،درنگیدن.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        پایش. (یِ) (اسم از مصدر پائیدن) حراست، نگهبانی، نگاهداری، مراقبت، مواظبت، نگرش، پاسداری، نظارت.
توضیحات:
واژۀ «پائیدن» معانی متفاوتی را دارا می ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        پاییدن، نظارت کردن
به انگلیسی: monitoring, governing
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        پایش  پیش  نرفتن . [ ی َ ن َ رَت َ ] (مص  مرکب ) دل  او به  اقدام  آن  امر رضا و گواهی  ندادن .