عدنان غریفی
نویسه گردانی:
ʽDNAN ḠRYFY
عدنان غریفی، شاعر و نویسنده ایرانی در سن ۷۹ سالگی در هلند درگذشت عدنان غریفی منبع تصویر،SOCIAL MEDIA ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۶ مه ۲۰۲۳، ۱۵:۳۶ GMT عدنان غریفی، شاعر، مترجم و داستاننویس ایرانی، در سن ۷۹ سالگی در آمستردام، هلند درگذشت. آقای غریفی ۱۲ خرداد ۱۳۲۳ در خرمشهر به دنیا آمد و در همین شهر تحصیل کرد سپس به دانشگاه نفت آبادان رفت اما تحصیلاتش را ناتمام گذاشت هرچند زبان انگلیسی را در همین دوره از زندگیش آموخت چون واحدهای درسی عموما به انگلیسی تدریس میشد. سپس به ادبیات رو آورد و همراه با ناصر تقوایی، احمد محمود، احمد آقایی، نسیم خاکسار، محمد ایوبی، ناصرموذن و شماری دیگر جزو نویسندگان نوگرای جنوب مطرح شد. او همچنین «جنگ هنر و ادبیات جنوب» را همراه با عدهای از همین نویسندگان جنوب منتشر کرد که پس از انتشار نه شماره، در سال ۴۶ به اتهام «اقدام علیه امنیت کشور» بازداشت شدند. «میخواستم برای زحمتکشان، دنیای بهتری بسازم» این شاعر و نویسنده درباره رویکرد ادبیاش گفته بود که از همان ابتداء در فضای «مبارزات اجتماعی بودم، میخواستم برای زحمتکشان، دنیای بهتری بسازم.» به نظر او «دنیا را خودش عوض نمیکند بلکه [شاعر و نویسنده] باید سهم داشته باشد در تغییر دنیا. نویسنده بهعنوان گوینده و از جانب وجدانهای بسیار مینویسد و این وجدانها، پیوسته مثل هر موجود زندهای دستاندرکار تغییر جهان هستند.» Skip مطالب پیشنهادی and continue reading مطالب پیشنهادی . مرور کتاب «ویرانههای من»؛ رشت، پدر و رنج و شادی ویرانههای میانسالی . معرفی یک رمان جدید؛ ایران، انقلاب و جمهوری اسلامی، به روایت یک نابینا . معرفی کتاب «آوای زاغ بور»؛ ترجمه۶۰ سال شعر زنان ایران به انگلیسی هشت کتاب شیرازه - کتابخانه قرن (۳۵): هشت کتاب End of مطالب پیشنهادی همین رویکرد باعث شد که در آثار خودش یا ترجمههایش گرایش اجتماعی-سیاسی موج بزند. او در گفتوگو با علی امینی نجفی، منتقد و پژوهشگر فرهنگی، درباره جهانبینیاش گفته: «جهان بینی ما در خوزستان در دامن مبارزات طبقاتی شکل گرفته بود و طبعا متأثر از مارکسیسم بود» و پالایشگاه آبادان محلی بود که هزاران کارگر را به خدمت گرفته بود و همین باعث شد که نویسنده اهل جنوب از «توده کار و زحمت» الهام بگیرد. به این ترتیب، سه عامل بر آثار غریفی سایه انداخته بود: فرهنگ و آداب و رازآمیزی قوم عرب، فضای کارگری پالایشگاه آبادان و آشنایی با نویسندگان مدرن غربی بهواسطه یادگیری زبان انگلیسی. او که به علت گرایش چپ گرایانهاش در اواخر دهه چهل به زندان افتاده بود پس از آزادی، با رادیو و تلویزیون ایران به همکاری پرداخت، تدریس زبان انگلیسی کرد و شعر شماری از شاعران جهان را به فارسی ترجمه کرد و با احمد شاملو در مجله «خوشه» همکاری کرد که از آن بهعنوان «یکی از زیباترین دورههای زندگی» اش یاد کرده است. در همین دوره است که مجموعه داستان «شنلپوش در مه» و مجموعه شعر «اینسوی عطر قبیله» را منتشر کرد. در سال ۵۷ مجموعه شعر «شعرهای در تبعید» ازعبدالوهاب البیاتی شاعر نوگرا و انقلابی عراقی را منتشر کرد که نشان از جهانبینی مترجم آن داشت. با این حال او نویسنده و شاعر «یک بعدی» نیست که به ادبیاتی معتقد باشد که فقط به «فقرا و ندارها» بپردازد. چشمانداز کلی که غریفی به آن اعتقاد دارد ادبیاتی است که «به نفع عدالت اجتماعی» بنویسد نه اینکه از فرودستان را «خدایان اخلاق» معرفی کند (در گفتوگو با حبیب باوی ساجد). غریفی بهواسطه زبان انگلیسی با نویسندگانی همچون ارنست همینگوی و ویلیام فاکنر آشنا شد و تاحدی تحت تاثیر آنها بود. عدنان غریفی منبع تصویر،FACEBOOK.COM «ما محلی و بومیگرا و جمع و جهان گریزیم» غریفی نسبت به آثار خودش هم سختگیر بود و داستان و شعری را دارای ارزش ادبی میدانست که بتوان آن را بیش از یک بار خواند. سالها قبل به علی امینی نجفی گفت: «بزرگترین نگرانی من این است که چیزی بنویسم که به لعنت ابلیس هم نیارزد؛ چیزی که حتی نشود یک بار هم خواندش، مثل خیلی چیزهایی که من طاقت ندارم حتی یک بار هم بخوانم.» بر همین اساس است که اضافه میکند: «در اکثر موارد از زحمتم پشیمان میشوم. جز بزرگان متقدم، از نسل خودم به بعد از نسل خودم به بعد من فقط کارهای اندک ناصر تقوایی و به طور کلی عمده کارهای احمد محمود را با رغبت میخوانم.» از نظر او داشتن «وجدان جهانی» ادبیاتی ارزشمند میآفریند و نقص تاریخی در شعر و داستان ایرانی را در این میداند که «ما محلی و بومیگرا و جمع و جهان گریزیم. هنگام نوشتن چیزی به نام مسئله انسانی، مسئله مبتلا به بشری ذهن ما را جلب نمیکند.» نویسنده از نظر غریفی کسی است که بداند در عمل «زبان» را چگونه برای مضمون که به آن میپردازد به کار گیرد برای «شکل دادن» به آن زحمت بکشد. «راز ماندگاری» آثار بزرگ ادبی، موضوعیست که غریفی دلمشغول آن بوده است بهطوریکه بهگفته خودش عنوان یکی از آثار ناتمامش هست: راز جاوادنهها. به عقیده او«یک نویسنده بزرگ میخواهد هرچه زودتر خواننده را برای دستیابی به مفاهیم و معانی مورد نظر خویش آماده کند.» دقت نظر نویسنده در امور پیش پاافتاده و دیدن آن از زوایه دیگر، یکی دیگر از موضوعاتی است که غریفی در داستاننویسی ضروری میداند. در این مورد همینگوی را مثال میزند که چگونه از اموری روزمره مانند ماهیگیری استفاده میکند و آن را به یک مساله انسانی گره میزند: «رفتن ماهیگیران به دریا و رودررویی با کوسهها یک کار عادی و روزانه ماهیگیران است، اما ببینید که ارنست همینگوی چه شاهکاری از امر عادی آفریده است.» «حق نداشتیم به زبان مادری درس بخوانیم» غریفی در گفتوگو با امینی نجفی گفته بود که با آنکه اصالتا عرب است، اما به زبان عربی نمینویسد: «جرئت ندارم بنویسم». او گفته بود که در مدرسه «حق نداشتیم» به زبان مادری درس بخوانیم: «باید به زبان فارسی درس بخوانیم. یک جایی خواندم که مشاوران رضا شاه به او گفته بودند که برای حفظ وحدت ملی همه باید به زبان فارسی حرف بزنند. آن پدر و پسر وحدت و منافع ملی را در آن میدانستند.» موضوع تدریس به زبان مادری در اقوام ایران همیشه مناقشهانگیز بوده است. به نظر غریفی مشاوران رضاشاه «دوراندیشی کافی» نداشتند زیرا «حق برابر میان اقوام گوناگون وحدت ملی را محکم میکند، نه محروم کردن بخشی از حقوق مدنیشان.» با این حال او اضافه میکند که «شخصا به عدالت اجتماعی بیشتر اهمیت» میدهد تا «به حل مسائل قومی.» غریفی علاوه بر زبان فارسی، به زبان انگلیسی هم شعر مینوشت. او درباره مجموعه داستان «شنلپوش در مه» گفته بود که یک «روح عربی» است در «زبان زیبای فارسی». او این کتاب را محصول تغییر و تحولی دوران زندان میدانست و آن را «شرح حال گوشهای از زندگی عجیب و غریب خیلی از افراد مرده و زنده خانواده»اش توصیف کرده بود. خود او گفته بود که مطمئن نیست که در زمان نوشتن آن داستانها، «صد سال تنهایی» اثر گابریل گارسیا مارکز را خوانده بود یا نه. ولی از خواندن آن هیچ «تعجب» نکرده بود زیرا حال و هوای آن برایش آشنا بود. سالهای تبعید: «برای شما خواندهایم» بعد از انقلاب این شاعر و نویسنده به هلند مهاجرت کرد تا بقیه زندگی ادبی خود را دور از ایران ادامه دهد. حاصل ادبی این دوره «سی، چهل» کتاب به نگارش خودش یا ترجمه است که بخش عظیمی از آنها منتشر نشده است. به گفته خودش: «بعد از انقلاب سی چهل کتاب از خودم و دیگران (ترجمه) آماده چاپ کردم. نمایشنامههایی را که از زبان انگلیسی ترجمه و از برنامه دوم رادیو پخش کرده بودم حدود ده - دوازده تا میشدند؛ شعرایی را که در تماشا در طول چند سال معرفی کرده بودم و نیز آنهایی را که از برنامه "شعر قرن بیستم" ساعت یازده شب از برنامه اول رادیو ایران پخش کرده بودم، رویهمرفته ده جلد کتاب با قطر معقول میشدند؛ نزدیک به شصت -هفتاد داستان کوتاه ترجمه کرده بودم؛ قصه معاصر عرب را ، البته از انگلیسی، هم آماده داشتم؛ ادبیات معاصر کوبا هم بود؛ کارهای خودم از شعر و قصه و تحلیل و تئوری هم بود؛ مقالههائی را که در برنامه روزانه خود در برنامه دوم ترجمه کرده بودم ("برای شماخواندهایم")، چندین مجلد میشدند.» بیشتر بخوانید: عدنان غریفی: من عاشق زندگی شهری هستم ستایشگر قامت رشید نخل زندگی و فهرست آثار عدنان غریفی کوسه؛ یک داستان کوتاه از عدنان غریفی دیدار با مظفر نواب، شاعر شهیر عراق؛ عدنان غریفی (از دفتر یادداشتهای منتشر نشده) جلد کتاب منبع تصویر،SOCIAL MEDIA برخی آثار منتشر شده داستان وشعر: شنل پوش در مه، مجموعه داستانهای کوتاه، تهران ۱۳۵۰ اینسوی عطر قبیله، مجموعه شعر، تهران، ۱۳۵۷ چهار آپارتمان در تهرانپارس، مجموعه داستانهای کوتاه، هلند، ۲۰۰۰ مرغ عشق، مجموعه داستانهای کوتاه، هلند، ۲۰۰۰ یکی از کمدیها، مجموعه شعر، هلند، ۲۰۰۰ به موشک بستن فرشتگان، مجموعه شعر، هلند، ۲۰۰۰ برای خرمشهر امضا جمع می کنم، مجموعه شعر، هلند، ۲۰۰۰ برنامه حرکت: امروز، اینجا، مجموعه شعر، هلند، ۲۰۰۰ مرغ عشق، داستان کوتاه، نشر آهنگ دیگر، ۱۳۸۴ مادر نخل، داستان کوتاه، نشر چشمه، ۱۳۸۶ سکهها، رمان، نشر افراز ۱۳۹۴ ترجمه: نظارت دقیق قطارها، نوشته بهومیل هرابال، نشر افراز ۱۳۹۷ عرهای تبعید، عبدالوهاب البیاتی مردان در آفتاب، داستانی از غسان کنفانی ام سعد، داستانی از غسان کنفانی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.