اجازه ویرایش برای همه اعضا

واست

نویسه گردانی: WʼST
واست. [سَ]. (حرف اضافه+ضمیر تو). واسه تو= برای تو، بهر تو. یه روزی رفتم که رفتم رو واست خونده بودم اون زمونم بخدا تو کار دل مونده بودم. شیدا و مسعود جاهد. واسه . [ س ِ ] (حرف اضافه) در تداول عوام (تهرانی) برای، بهرِ. (یادداشت مؤلف).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
واسط. [ س ِ ] (اِخ ) منزلی است از بنی قشیر. (منتهی الارب ). از منازل بنی قشیر است . (از معجم البلدان ).
واسط.[ س ِ ] (اِخ ) دهی به دجیل . (منتهی الارب ). قریه ای است به دجیل در سه فرسنگی بغداد. (از معجم البلدان ).
واسط. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است نزدیک مکه از وادی نخله . (منتهی الارب ). و قریه ای است بین بطن مرّ و وادی نخله و آن را نخلستان است . (از مع...
واسط. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است در حله ٔ مزیدیه که ابوالنجم عیسی بن فاتک منسوب بدانجااست . (منتهی الارب ). دهکده ای است نزدیک مطیرآباد در حله...
واسط. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است در طوس و آن را واسط الیهود نیز نامند و محمدبن حسین واعظ فرضی منسوب به آن است . (از منتهی الارب ).
واسط. [ س ِ ] (اِخ ) کوهی است بر سر راه منی که گدایان در آنجا می نشینند. (از معجم البلدان ). در اسفل حمیره العقیه میان مأزمین که مساکین ...
واسط. [ س ِ ] (اِخ ) جاییست در مکه و گویند در پایین جمرةالعقبه بین مأزمین واقع است . (از معجم البلدان ).
واسط. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است به نهرالملک . (منتهی الارب ). دهی در ساحل نهرالملک که وقف به بیمارستان عضدی و درچهار فرسخی بغداد واقع بوده ...
واسط. [ س ِ] (اِخ ) قلعه ای است مر بنی سمیر را. (منتهی الارب ).
ژند و است . [ژَ دُ اُ ] (اِخ ) زند و اُست . زند و استا. زند و اوستا. اوستا کتاب مقدس زرتشتیان و ژند یا زند شرح آن است . رجوع به هر یک از این ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.