 
        
            نحو
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        NḤW
    
							
    
								
        نحو (شیوه، قلق، روش): همتای پارسی این واژه ی عربی در زبان های باستانی: ادوین advin (پهلوی: adven) نحو (در دستور زبان) بخشی از دستور زبان سنتی که بر پایه ی معیارهای درست و رسمی به بررسی روابط میان واژه های تشکیل دهنده ی یک گزاره یا جمله، ترکیبات آنها و قوانین حاکم بر این روابط و این ترکیب ها می پردازد و امکان تعیین واحدهای تشکیل دهنده ی گزاره ها و ایجاد رابطه ی سلسله مراتبی میان آنها را فراهم می سازد که دستاورد آن آگاهی از قوانین زبانی است که شیوه ی درست نوشتن و خواندن را نشان می دهد. (https://www.cnrtl.fr/definition/syntaxique) همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی کردی است: ریزمان rizmAn*** فانکو آدینات 09163657861
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        نحو. [ ن َح ْوْ ] (ع  اِ) راه .(منتهی  الارب ) (آنندراج ) (ناظم  الاطباء). طریق . (اقرب الموارد) (معجم  متن اللغة). طریقه . (ناظم  الاطباء).  ||  اسلو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نحو. [ ن َح ْوْ ] (ع  اِ) (علم ...) علم  اِعراب  سخن  عرب  است ، یعنی  آنچه  بدان  معرفت  احوال  کلمات  عرب  از اِعراب  و اِفراد و ترکیب  حاصل  گردد. ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نحو. [ ن ُ ح ُوو ] (ع  اِ) ج ِ نَحْو. (اقرب  الموارد). رجوع  به  نَحْو شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نحو یا جملهشناسی (به انگلیسی: Syntax) به دانش مطالعهٔ قواعد مربوط به نحوهٔ ترکیب و در کنار هم آمدن واژهها به منظور ایجاد و درک جملات در یک زبان اطلا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        صرف  و نحو. [ ص َ ف ُ ن َح ْوْ ] (ترکیب  عطفی ، اِ مرکب ) دو علمند از علوم  ادبی  که  در تداول  با یکدیگر ذکر می شوند. رجوع  به  کلمه ٔ صرف  و کلمه ٔ ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این سه واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: اورجیتام ūrjitâm (سن: ūrjitam)**** فانکو آدینات 09163657861
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نهو. [ ن َهَْ وْ ] (ع  مص ) لغتی  است  در نهی . (متن اللغة) (المنجد) (اقرب الموارد). نهی  کردن  و بازداشتن . رجوع  به  نَهْی ْ شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        نهو. [ ن َ هَُ وو ] (ع  ص ) بازدارنده . بسیار بازدارنده . (از منتهی الارب ). نهی کننده . (ناظم الاطباء).