اجازه ویرایش برای همه اعضا

متواری

نویسه گردانی: MTWʼRY
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گریزان(دری)** سرگریز sargoriz (خراسانی)** راکردو rAkerdu (کردی)**** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
متواری . [ م ُ ت َ را ] (ع اِ) نهانگاه و محل اختفا : چون ذونواس بازگشت به یمن این دو کس به نجران آمد و این مردمان که مانده بودند از م...
متواری . [ م ُ ت َ / م ُ ] ۞ (ع ص ) تازی است یعنی نهان گشته . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 526). پنهان گشته . (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوان...
متواری وار. [ م ُ ت َ / م ُ ] (ص مرکب ) متواری گونه : دوش سرمست نگارین من آن طرفه پسربا یکی پیرهن زورقئی طرفه به سراز سر کوی فرودآمد متو...
متواری گونه . [ م ُ ت َ ن َ /ن ِ / م ُ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) در حال تواری . کسی که تقریباً بحال تواری است . نهان گونه . همانند کسی که در اختفا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.