اجازه ویرایش برای همه اعضا

جراح

نویسه گردانی: JRʼḤ
همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی کردی است: نِژدار neždār*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ابن جراح . [ اِ ن ُ ج َرْ را ] (اِخ ) کنیت دو برادر از رجال دولت عباسی : 1 - علی بن عیسی بن داود. (رجوع به ابوالحسن علی بن عیسی بن داود شود...
خواجه جراح . [ خوا / خا ج َ / ج ِ ج َرْرا ] (اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوا...
داروی جراح . [ ی ِ ج َرْ را ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) داروی بیهوشی . (غیاث ).
شاهدبن جراح . [ هَِ دِ ن ِ ج َرْ را ] (اِخ ) بنا به ادعای یزیدیها وی فرزند منحصر بفرد آدم و مؤسس اصلی طریقه ٔ یزیدیه است . (تاریخ کرد ص 126...
جراءة. [ ج ُ ءَ ] (ع مص ، اِمص ) دلیری .(دهار) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جرأت . جسارت . دل .جگر. یارا. رجوع به جرأت شود. دلیر شدن . (دهار) (از...
جرعة. [ ج َ ع َ ] (ع مص ) یک آشام فروخوردن به یک بار. (منتهی الارب ). یک آشام فروخوردن آب به یک بار. (ناظم الاطباء). پردهان از آب و شر...
جرعة. [ ج َ رَ ع َ ] (ع اِ) ریگ هموار نیکونبات آسان گذار. || زمین درشت که به ریگ ماند. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (آنندراج ). || ریگ ت...
جرعة. [ ج ِ رَ ع َ ] (ع اِ) جَرَعَة. رجوع به این کلمه شود.
جرعة. [ ج ُ رَ ع َ ] (ع اِ) جَرَعَة. (منتهی الارب ). رجوع به این کلمه شود.
جرعة. [ ج ُ ع َ ] (ع مص )یک بار آشامیدن . (غیاث اللغات ) (از متن اللغة) (از المنجد) (از کشاف اصطلاحات الفنون ) (از اقرب الموارد)(از قطر المحیط)...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۶ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.