 
        
            خان
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴAN
    
							
    
								
        1 - خان (خانه، چشمه) و با این دو معنی در اوستایی، پارتی و پهلوی به کار رفته است. آپخان در پهلوی یعنی چشمه آب؛ و خان اوت مان، خان مان یعنی خانه و خانواده. (فرهنگ واژه های پهلوی بهرام فره وشی). 2 - خان (سرور، بزرگ، رئیس)؛ در سنسکریت کهانه khāna بوده (وادار کننده به کندن) از ریشه ی کهان khān یعنی وادار کردن به کندن (زمین). در فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 واژه ی آصف خان پادشاه هند چنین آمده است: āsapha-khāna. آسپهه کهانه. 3- خان (شیار درون لوله تنفنگ). این واژه نیز از همان کهانه khāna در سنسکریت است این بار به معنی کنده شده، شکاف، برش. خان در هفت خان رستم به همان معنی خانه یا گذرگاه یا ایستگاه یا پاگیر (مانع) است. خان به معنی سفره خوان است که در پهلوی xvān نوشته و خوانده می شده است. خان پسوندی مانند پیشخان نیز پیشخوان است که در پهلوی xvān (بخوان، خواندن) بوده که پیشخوان یعنی پیش فراخوان.*** فانکو آدینات 09163657861
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        رحیم خان . [ رَ ] (اِخ ) دهی  از دهستان  بخش  پشت آب  شهرستان  زابل . سکنه ٔ آن  229 تن . آب  آن  از رودخانه ٔ هیرمند. محصول  عمده ٔآنجا غلات  می باشد...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        زینل خان . [ زِ ن َ ](اِخ ) دهی  از دهستان  نجف آباد شهرستان  بیجار است  که  190 تن  سکنه  دارد. (از فرهنگ  جغرافیایی  ایران  ج 5).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        زرشک خان . [ زِ رِ ] (اِخ ) دهی  از دهستان  کلیائی  است  که  در بخش  اسدآباد شهرستان  همدان  واقع است  و 418 تن  سکنه  دارد. (از فرهنگ  جغرافیایی  ایر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        شادی خان . (اِخ ) از فرزندان  سلطان  علاءالدین  محمد شاه  خلجی  معروف  به محمد الاول  از خلجیون  (اولاد یغریش  خلجی ). که  در اواخر قرن  هفتم  و اوایل...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        شادی خان . (اِخ ) از خانان  دشت  قبچاق  در حدود سال  808 هَ . ق . رجوع  به  تاریخ  حبیب  السیر چ  خیام  ج  3 ص  585 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        فهیم خان . [ ف َ ] (اِخ ) دهی است  از بخش  میان کنگی  شهرستان  زابل  که  دارای  150 تن  سکنه  است . آب  آن  از رودخانه ٔ هیرمند و محصول  عمده اش  غله ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قاسم خان . [ س ِ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  میلانلو بخش  شیروان  شهرستان  قوچان . در 58هزارگزی  جنوب  باختری  شیروان  و 2هزارگزی  جنوب  مالرو عمومی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        غلام خان . [ غ ُ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  نارویی  بخش  شیب آب  شهرستان  زابل  که  در 35هزارگزی  خاوری  سکوهه ، نزدیک  مرز افغانستان  واقع است . ج...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        غیرت خان . [ غ َ رَ ] (اِخ )از بزرگان  و ادیبان  هندوستان . او راست : جهانگیرنامه . شاید همان  خواجه  عبداللطیف  غیرت  (کشمیری ) باشد. رجوع  به  غیرت ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        فاضل خان . [ ض ِ ] (اِخ ) فاضل خان  گروسی . مؤلف  کتاب  انجمن  خاقان  در شرح  حال  شعرای  مداح  فتحعلی شاه . شیوه ٔ او شبیه  شیوه ٔ عبدالرزاق بیک  ون...