قمار
نویسه گردانی:
QMAR
این واژه در عربی قِمار و در فارسی قُمار خوانده می شود. در فرهنگ قدیمی عربی لسان العرب نوشته ی ابن منظور آمده که قمار از قمر به معنی ماه است و از این رو قمار از ریشه ی قمر ساخته شده که همان گونه که ماه در آغاز کم نور است و رفته رفته پرنور می شود ولی در پایان محو می گردد، در قمار بازی نیز شخص برنده در آغاز چیزی به دست می آورد و هی بر آن می افزاید ولی در پایان همه را می بازد و دارایی اش مانند ماه محو می شود. پس واژه ی قمار از دومار ساخته نشده است؛ زیرا آشوریان به مار حیه می گفتند و مار واژه ای پارسی است که از سنسکریت گرفته شده است؛ و نیز آشوریان به دو تثنیه می گفتند و دو واژه ای پارسی است. در واژه های باستانی ما (پارسی کهن، پارسی باستان، اوستایی، پهلوی، پارتی، مانوی، سغدی) واژه ی واژه ای همتای قمار نیامده است که نشان می دهد نیاکان ما قمار بازی نمی کردند؛ ولی واژه ی منگک mangak در پارسی دری، پس از آمدن اسلام به ایران ساخته شده است. در قرآن نیز در سه جا (بقره/219، مائده 90 و 91) از قمار بازی نام برده شده که با واژه ی المیسر آمده است و نشان می دهد که رسم عرب ها بوده است. همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گلاه galāh (سنسکریت: glah) مانگک māngak (دری: منگک mangak)***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
غمار. [ غ ُ / غ َ ] (ع اِ) غمارالناس ؛ مردم پراکنده از هر جای . (منتهی الارب ). || گروه مردم . یقال : دخلت غمارالناس ؛ ای فی زحمتهم و کثرته...
غمار. [ غ ِ ] (ع اِ) ج ِ غَمر و غَمرَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به همین کلمه ها شود: و خود را در غمار ۞ بوار و تنور دمار نیفکنند....
غمار. [ غ ِ ] (اِخ ) رودباری است به نجد. (منتهی الارب ). نام وادیی در نجد و گفته اند ذوالغمار نام جایی است . قعقاع بن حریث گوید : تبصر یا ابن...