اجازه ویرایش برای همه اعضا

ضرب

نویسه گردانی: ḌRB
ضربzarb معنی ۱. زدن؛ کوبیدن. ۲. کتک زدن. ۳. (اسم) (موسیقی) ریتم. ۴. سکه‌ زدن. ۵. (اسم، اسم مصدر) (ریاضی) از چهار عمل اصلی حساب، عبارت از تکرار کردن عددی در عدد دیگر برای به‌دست آوردن عددی که چند برابر آن است. Δ عدد اول را مضروب و عدد دوم را مضروبٌ‌فیه و نتیجه را حاصل ضرب می‌گویند. مانند ضرب عدد ۵ در ۶ (۳۰ = ۶ × ۵) عدد ۵ مضروب و عدد ۶ مضروبٌ‌فیه و عدد ۳۰ حاصل‌ ضرب است. علامت ضرب × است که آن ‌را ضرب‌در می‌گویند. ۶. (اسم) (موسیقی) = تنبک ⟨ ضرب خوردن: (مصدر لازم) صدمه خوردن؛ آسیب دیدن. ⟨ ضرب دیدن: (مصدر لازم) صدمه دیدن؛ آسیب دیدن. ⟨ ضرب ‌زدن: (مصدر متعدی) صدمه زدن؛ آسیب وارد کردن. ⟨ ضرب گرفتن: (مصدر لازم) (موسیقی) نواختن ضرب؛ تنبک زدن؛ نواختن تنبک. مترادف ۱. زدن، شکنجه، ضربت، کوب، کوفتن ۲. جرح، زخم ۳. تنبک ۴. تالی، شبیه، مانند، مثل، همتا ۵. صنف، قسم، گونه، نوع ۶. چوله ۷. عجز ۸. قرینه برابر پارسی گمیزش انگلیسی: stamp imprint print impress punch inscribe engrave chase etch carve emboss deboss brand frank mark label noun
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
ضرب دیدگی . [ ض َ دی دَ / دِ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی ضرب دیده . ضرب خوردگی .
ضرب دیدن . [ ض َ دی دَ ] (مص مرکب ) صدمه خوردن . آسیب دیدن .
ضرب مطول . [ ض َ ب ِ م ُ طَوْ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چون بر رکن مرفل حرفی زیادت کنند مستفعلاتن کنند آن را ضرب مطول خوانند. (المعجم )...
تَرپَند , جمله های شیرین، ابیات و حتی کلمات ترکیبی کوتاه و رایج میان مردم است که مبنی بر تجربه ها و داستان های تاریخی و افسانه ای، باور ها و قوانین طب...
ضرب الاجل. این واژه صورت نادرست ضرب‌الاجل است و باید از نوشتن آن به این صورت پرهیز کرد. نک: ضرب الاجل
جدول ضرب . [ ج َدْ وَ ل ِ ض َ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) یا جدول فیثاغورس . همان جدول معروف است که در حساب بکار میرود و آن بشکل شبکه ای است ...
حاصل ضرب . [ ص ِ ل ِ ض َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنچه از ضرب چند عدد در یکدیگر بدست آید، مثلاً حاصل ضرب 5 در 6، سی باشد: 30 = 6 * 5 .
ضرب الاجل . [ ض َ بُل ْ اَ ج َ ] (ع اِ مرکب ) مدّت نهادن .
فاخته ضرب .[ ت َ / ت ِ ض َ ] (اِ مرکب ) ضرب فاخته . یکی از اصول هفده گانه ٔ موسیقی . رجوع به فاخته و اصول فاخته شود.
ضرب خوردگی . [ ض َ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) ۞ حالت و چگونگی ضرب خورده .
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.