اجازه ویرایش برای همه اعضا

تحمیق

نویسه گردانی: TḤMYQ
تحمیقtahmiq معنی احمق شمردن؛ نسبت حماقت به کسی دادن؛ کسی را احمق خواندن. مترادف ۱. احمق انگاری، نادان انگاری، نابخردشماری نادان شماری ۲. احمق شمردن، نابخرد دانستن، نسبت حماقت دادن. به خنده گفت که حافظ غلامِ طبعِ توام ببین که تا به چه حَدَّم همی‌کُنَد تَحمیق
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
تحمیق . [ ت َ ] (ع مص ) احمق خواندن . (زوزنی ) (دهار) (فرهنگ نظام ). به حماقت نسبت کردن کسی را. (منتهی الارب ). نسبت حماقت به کسی دادن . ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.