اجازه ویرایش برای همه اعضا

صورت

نویسه گردانی: ṢWRT
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: لچ lac، دیمر dimar، دیمه dime (دری) لاریک lārik، نارک nārek (لکی) افت aft (خراسانی) کرپ karp، نیکاس nikās (پهلوی) انگس angas (سغدی).***فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
صورت جزء. [ رَ ت ِ ج ُزْءْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ریز حساب . صورت حساب که شامل ارقام ریز باشد.
صورت حال . [ رَ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چگونگی . چونی . مَثَل . ماجرا : صورت حال و خصم خاقانی مثل مار و باغبان افتاد. خاقانی .صورت حال ...
صورت خوان . [ رَ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه در بازار نشنید(و) صورتهای ملائکه و بنی آدم و معامله ٔ ایشان را در روز قیامت با هم از عذاب و ثواب ....
صورت نویس . [ رَ ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه از روی نوشته ای صورت بردارد. آنکه نوشته ای را استنساخ کند. رجوع به صورت نویسی شود. || آنکه صورتی ...
صورت‌فلکی یا پیکرآسمانی مجموعه‌ای از ستاره‌ها است که از دیدگاه زمینی به شکل خاصی تشبیه و نام‌گذاری شده‌است.[۱] در واقعیت سه بعدی، ستارگان یک پیکرآسمان...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ویشمن viŝman (سنسکریت: veŝman) ****فانکو آدینات 09163657861
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ملائک صورت . [ م َ ءِ رَ ] (ص مرکب ) رجوع به ملایک صورت شود.
صورت آرائی . [ رَ ] (حامص مرکب ) صورت نگاری کردن . (آنندراج ). عمل صورت آراء. نقاشی . صورت نگاری : خردکاری به کار بنائی نقشبندی به صورت آرائی ...
صورت آفرین . [ رَ ف َ ] (نف مرکب ) آفریننده ٔ صورت . آفریننده . خالق . واهب الصور. مصور. و بدین معانی در مورد باریتعالی به کار رود : روزی که آف...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۹ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.