قطب
نویسه گردانی:
QṬB
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گایر gāyr (اوستایی: گئیری gairi) بریشن bariŝn (اوستایی: bareŝna) ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۹۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) طاوس سمنانی . از وزرای میرزا ابوالقاسم بابر و میرزا سلطان ابوسعید بود. وی پس از واقعه ٔ قراباغ به هرات رف...
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) عبداﷲ امامی . قاضی خراسان است . نسبت وی به ابوبکر صدیق میرسد. وی در عصر امیر تیمور گورکان میزیست . (رجال ...
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) عبداﷲبن محیی بن محمود انصاری خزرجی سعدی ، مقیم شیراز.از عرفای اواخر قرن نهم هجری است . او راست : 1- ابواب...
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) قاضی احمدبن نورالدین محمدبن جلال الدین امامی . مرجع اکابر خراسان بود. وی در اواخر دولت میرزا شاهرخ تا اوان...
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) لرستانی قاضی . از قضاة بزرگ لرستان در دوره ٔ امیر مبارزالدین . رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 671 شود.
قطب الدین . [ ق ُ بُدْدی ] (اِخ ) محمد آدم . از اطبا و پزشکان بود و به سال 904 هَ . ق . وفات یافت . (رجال حبیب السیر ص 184).
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن حسین . رجوع به قطب الدین کیدری شود.
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن علی . رجوع به قطب الدین لاهیجی شود.
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن محمد. رجوع به قطب الدین رازی شود.
قطب الدین . [ ق ُ بُدْ دی ] (اِخ ) محمد تکش خان بن الب ارسلان بن اتشتربن محمد بوشتکین . بعد از پدر پادشاهی بدو تعلق گرفت . میان او و سلاطین غو...