منی
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        MNY
    
							
    
								
        1- منی (آب مرد). همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: شودرا ŝudrā (اوستایی: خشودره xŝudra) 2- (تکبر) همتای پارسی این است: کباد kabād (لکی: kabāda).***فانکو آدینات 09163657861
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        منی . [ م َن ْی ْ ] (ع  مص ) تقدیر کردن . (تاج  المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان  جرجانی ): مناه  اﷲ منیاً؛ تقدیر کرد او را. (منتهی  الارب )(ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        منی . [ م ُ نا ] (ع  اِ) ج ِ منیة. آرزوها. (از منتهی  الارب ) (از ناظم  الاطباء) (از اقرب  الموارد) : خواب  دیدم  خواجه  معطی المنی واحد کالالف  از ام...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        منی . [ م ُن ْی ْ ] (ع  مص ) منیت  به  منیاً؛ آزموده  شدم  به  چیزی . (از منتهی  الارب ) (از ناظم  الاطباء).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        منی . [ م َ نا ] (ع  اِ) مرگ .(آنندراج ) (منتهی  الارب ) (ناظم  الاطباء) (از اقرب  الموارد).  ||  تقدیر خدای  تعالی . (منتهی  الارب )(آنندراج ) (از نا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        منی . [ م ِ نا ] (ع  اِ) آب  مرد و زن . (منتهی  الارب ) (ناظم  الاطباء). رجوع  به  مدخل  بعد شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        منی . [ م َ / م َ نی ی  ]  ۞  (ع  اِ) در عربی  به  معنی  آب  پشت . (غیاث ) (آنندراج ). آب  مرد و زن . (منتهی الارب ) (ناظم  الاطباء). ج ، مُنی ّ. (ناظ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        منی . [ م َ] (حامص ) در فارسی  تکبر و خودبینی . مرکب  از «من » و «یاء» مصدری . (غیاث ) (آنندراج ). تکبر و غرور و فخریه و لاف زنی  و خودپرستی  و خودبین...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        منی . [م ِ نا ] (اِخ ) بازاری  است  در مکه ٔ معظمه  که  محل  قربانی  است   ۞ . (غیاث ) (آنندراج ). دهی  است  به  مکه  که  قربان  در آنجای  کنند. (منته...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        منی . [ م ُن ْی ْ / م ُ نی ی  ]  ۞  (ع  اِ) ج ِ مَنی ّ. (ناظم  الاطباء) (ذیل  اقرب  الموارد). رجوع  به  منی  (آب  مرد و زن ) شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        منی . [ م َ / م ُ نی ی  ] (ع  اِ) ج ِ مَنا. (ناظم  الاطباء). رجوع  به  منا(پیمانه ) شود.