دایی
نویسه گردانی:
DʼYY
دایی[۱] (به عربی: دای) لقبی تُرکی[۲][۳] و عنوان اشرافی بود که به حاکمان پادشاهی الجزایر عثمانی، طرابلس و تونس تحت سلطه امپراتوری عثمانی از سال ۱۶۷۱ به بعد داده میشد.[۴] از آغاز تا پیش از اشغال الجزایر توسط فرانسه در سال ۱۸۳۰، بیست و نه دایی منصوب شده بودند. این عنوان توسط رهبران غیرنظامی، نظامی و مذهبی محلی برای حکومت مادام العمر انتخاب میشد و با درجه بالایی از خودمختاری از سلطان عثمانی حکومت میکرد. منابع اصلی درآمد وی مالیات بر مردم کشاورزی، خراجهای مذهبی و پرداختهای حمایتی از طرف دزدان دریایی بربر بود که به حمل و نقل دریای مدیترانه حمله میکردند. در بخش اروپایی امپراتوری عثمانی، به ویژه در دوره انحطاط، رهبران غیرقانونی یا ماک که گاه غیرقانونی بودند، گاهی عنوان داهی را کسب میکردند که از عنوان دایی گرفته شده بود. قلمرو سلطنت الجزایر به سه استان (کنستانتین، تیتری و ریمل) تقسیم شد که هر یک از آنها توسط یک بیگ (بای) که او منصوب کرده بود اداره میشد. آخرین فرد دارای منصب «دایی» طرابلس، توسط احمد قارامانلی کشته شد، وی سلسله قارامانلی را در سال ۱۷۱۱ تأسیس کرد.[۵] جستارهای وابسته [ویرایش] • بیگ • خان • پاشا • الجزایر عثمانی منابع [ویرایش] 1. ↑ "Definition of dey | Dictionary.com". www.dictionary.com (به انگلیسی). Retrieved 2021-02-04. 2. ↑ "Definition of DEY". www.merriam-webster.com (به انگلیسی). p. History and Etymology for dey French, from Turkish dayı, literally, maternal uncle. Retrieved 2021-02-04. 3. ↑ «Dayı». Nişanyan Sözlük. دریافتشده در ۲۰۲۱-۰۲-۰۴. 4. ↑ "Dey | Ottoman leader". Encyclopedia Britannica (به انگلیسی). Retrieved 2021-02-04. 5. ↑ Bertarelli (1929), p. 204. ردهها: • استان طرابلس عثمانی • تونس عثمانی • جنگهای بربری • عنوانها • عنوانهای ترکیه • عنوانهای رهبری ملی و قومی • عنوانهای عثمانی • عنوانهای نجیبزادگان • این صفحه آخرینبار در ۲ اوت ۲۰۲۲ ساعت ۱۷:۰۶ ویرایش شده است.
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
دایی . (اِ) دائی . خال . برادر مادر. خالو. دای . مربرار : ام و اب و خواهر و برادر چه شدندکو عمه و عم و خاله و دایی کو.تأثیر.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
دایی قزی . [ ق ِ ] (اِ مرکب ) دائی قزی (از: دایی فارسی که بتخفیف در تلفظ عامه دای نیز گفته شود + قز ترکی به معنی دختر + یاء نسبت ). دائی قز...
دایی اقلی . [ اُ ] (اِ مرکب ) (از: دائی فارسی که بتخفیف درتلفظ عامه دای گفته شود + اقلی ترکی به معنی پسر + یاء نسبت ). دای اقلی . پسردایی ....
دائی . (اِ) برادرِ مادر. خال . خالو. مِربِرار. آبو. آبی : برِدائی نیک پی شو یکی همی باش نزدیک او اندکی ترا گر ببیند بدینگونه خال ز روی تو گیرد...
دائی چی . (اِخ ) دهی است از دهستان کاغذ بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 25هزارگزی شمال باختر دورود. کنار راه مالرو همیانه به چنار خاتون . ...
دائی چی . (اخ ) دهی است از دهستان خالصه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . واقع در 18هزارگزی باختر کرمانشاه و جنوب راه فرعی سراب به نیلوفر. ...
دائی قزی . [ ق ِ ] (اِ مرکب ) مرکب از «دائی »، به معنی برادر مادر و«قز»، به معنی دختر (ترکی ) و یاء نسبت ، دختردائی .
ازن دائی . [ اَ زَ ] (اِ) قسمی انگور.
دائی زاده . [ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) فرزند دائی . پسردائی . دختردائی . || پسر نیای پدری . دختر نیای پدری .