بعد
نویسه گردانی:
BʽD
baad: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پس، سپس (دری) ایگ ig، ادک adak (پهلوی) انو anu (سنسکریت، اوستایی) boad: همتای پارسی این است: ویش viŝ (اوستایی) ابعاد: ویشِل (با پسوند جمع لکی اِل)***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۲۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
اما بعد. [ اَم ْ ما ب َ ] (ع حرف ربط مرکب ، ق مرکب ) ترکیبی از «اما» لفظ متضمن معنی شرط و «بعد» ظرف زمان بمعنی پس ، و چون در اینجا مضاف الیه...
زمان را گویند. ملا صدرا گوید: اجسام عالم ماده دو بعد دارند: بعد مکانى و بعد زمانى. بعد مکانى، طول و عرض و عمقى است که اجسام دارند [که به قول امرو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
نسلاً بعد نسل . [ ن َ لَم ْ ب َ دَ ن َ لِن ْ / ب َ دَ ن َ ] (ع ق مرکب ) پشت اندر پشت . پشت در پشت . (یادداشت مؤلف ).
کتابی از محسن بن علی تنوخی نویسنده ی قرن هفتم هجری قمری که توسط حسین بن اسعد دهستانی به فارسی ترجمه شد
تارةً بعد اخری . [ رَ تَم ْ ب َ دَ اُ را ] (ع ق مرکب ) کراراً. مکرر. چندین بار. چندین نوبت . پیاپی .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
باد. باشَد اَندَر سَرِ ما خیالِ عِشقَت هر روز که باد دَر فُزون باد حافظ شَراب و عِیش نَهان چیست کارِ بیبُنیاد زَدیم بَر صَفِ رِندان و هرچه بادا باد ح...
باد. (اِ) ۞ هوایی که بجهت معینی تغییر مکان میدهد. هوایی که بسرعت بجهتی حرکت کند. ریح . ج ، ریاح .ریحه . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ). ...
باد. (فعل دعایی ) مخفف بواد (فعل بودن با الف دعا). کلمه ای است که در نفرین و آفرین بکار برند، مؤلف آنندراج آرد: کلمه ای است که در محل د...