خجالت
نویسه گردانی:
ḴJALT
حالتی که به دنبال انجام دادن کاری بد یا سخنی زشت و یا کوتاهی در انجام وظیفه و یا نادرست انجام دادن آن و آگاه شدن دیگران از آن در فرد پدید می آید که احساس خود کم بینی، پشیمانی، خودخوری و سرزنش یا بازخواست را در پی دارد. (https://www.cnrtl.fr/definition/honte) همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: فاوا fāvā، شرمندگی ŝarmandegi، چکس čakas (دری) اِشفس eŝfas (سغدی: eŝfars)***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
خجالت دادن . [ خ َ / خ ِ ل َ دَ ] (مص مرکب ) موجب خجالت فراهم آوردن . کسی را شرمسار کردن . موجب شرمساری کسی شدن . شرمسار کردن . شرمگین کردن ...
الماس خجالت . [ اَ س ِ خ َ ل َ ] (ترکیب اضافی ) کنایه از عرق خجالت و شرمندگی . (از بهار عجم ) (آنندراج ). و رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 134 شو...
خجالت آوردن . [ خ َ / خ ِ ل َ وَ دَ ] (مص مرکب ) موجب خجالت شدن . باعث خجالت شدن . جلب خجالت کردن . ایجاد خجالت کردن : سیم دغل خجالت و بد...
خجالت زده شدن . [ خ َ / خ ِ ل َ زَ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شرمسار شدن . شرمگین شدن . تحت تأثیر خجالت واقع گشتن . خجالت کشیدن .
خجالت زده کردن .[ خ َ / خ ِ ل َ زَ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شرمسار کردن . خجالت دادن . موجب خجالت کسی را فراهم آوردن .
خجالت کشیدن ، خجالت زده شدن.
مولوی در دیوان شمس بیتی دارد :
گر شکر را خبری بودی از لذت عشق - آب گشتی ز خجالت ننمودی شکری