محقق
نویسه گردانی:
MḤQQ
محقق mohaqqaq (انجام یافته). همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: هنزفیک hanzafik (مانوی) محقق: mohaqqeq (تحقیق کننده). همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پژوهنده، پژوهشگر (دری) توختار tuxtār، ویجوستار vijustār (پهلوی)***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
محقق وراقی . [ م ُح َق ْ ق َ ق ِ وَرْ را ] (اِ مرکب ) نام قسمی خط عربی که آن را عراقی نیز نامند. (از الفهرست ابن الندیم ).
محقق ریاسی . [ م ُ ح َق ْ ق َ ق ِ ] (اِ مرکب ) نام قسمی خط عربی اختراع ذوالریاستین فضل بن سهل .(از الفهرست ابن الندیم ). رجوع به محقق (خط)...
محقق سبزواری . [ م ُ ح َق ْ ق ِ ق ِ س َ ] (اِخ ) رجوع به سبزواری محمد باقر... و قصص العلماء ص 275 شود.
محقق تفتازانی . [ م ُ ح َق ْ ق ِ ق ِ ت َ ](اِخ ) رجوع به سعدالدین تفتازانی و تفتازانی شود.
جعفر محقق حلی . [ ج َ ف َ رِ م ُح َق ْ ق ِ ق ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) رجوع به جعفربن حسن ...و رجوع به محقق حلی و نیز رجوع به علامه ٔ حلی شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.