 
        
            حصار
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḤṢAR
    
							
    
								
        همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: چاز cāz، نزا nazā، برهون barhun، خاربست xārbast، خباک xebāk، خبال xebāl، خپاک xapāk، درواس darvās، دریواس darivās، دژ، کلات، نرده، پرچین parcin (دری) گاش (سیستانی) تجیر tajir (لکی) کسام kasām (سغدی: کثام kaşām) پرابست parābast، خاربند، خارچین (خراسانی)***فانکو آدینات 09163657861
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۱۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        حصار. [ ح ِ ] (ع  مص ) محاصره  کردن  کسی  را در جنگ . (کشاف  اصطلاحات  الفنون ). محصور کردن  کسی  یا سپاهی  را. محاصره . حصاری  کردن  کسی  را به  جنگ ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حصار. [ ح ِ ] (ع  اِ) انباخون . (فرهنگ  اسدی ). حصن . دژ. باره . باره ٔ دژ. دز. قلعة. قلعت . معقل . سور. (دهار). بارو : چو شمع از در دژ بیفروخت  گفت ک...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) نام  شهری  است  حسن خیز : ز تیغ تنگ چشمان  حصاری قدرخان  را بر آن  در تنگباری .(خسرو شیرین  نظامی ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی  است  جزء دهستان  حومه ٔ بخش  کرج  شهرستان  تهران . یک هزارگزی  خاور کرج ، یک هزارگزی  شمال  پل  کرج . ناحیه ای  است  واقع در...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی  است جزء دهستان  افشاریه ٔ بخش  آوج  شهرستان  قزوین . واقع در چهل هزارگزی  شمال  خاور آوج  و یک هزارگزی  راه  شوسه ٔ همدان . ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) محلی  کنار جاده ٔ تهران  وقزوین  در 129500گزی  تهران  میان  کونده  و شریف آباد.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی  است  جزء دهستان  حومه ٔ بخش  خرقان  شهرستان  ساوه واقع در پانزده هزارگزی  شمال  رازقان  و 9هزارگزی  راه  عمومی . کوهستانی  و...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حصار. [ ح ِ ](اِخ ) دهی  است  جزء دهستان  شرابالای  بخش  وفس  شهرستان  اراک . واقع در 44هزارگزی  جنوب  باختری  کمیجان  کنار راه  عمومی  است . ناحیه ای...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی  است  جزء دهستان  طارم  پائین  بخش  سردان  شهرستان  زنجان . واقع در 24هزارگزی  جنوب  باختر سیروان  و 12هزارگزی  راه  مالرو عم...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حصار. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی  است  جزو دهستان  چای پاره ٔ بخش  حومه ٔ شهرستان  زنجان . واقع در یازده هزارگزی  شمال  باختری  زنجان  و 27هزارگزی  راه  تبریز...