قسمت
نویسه گردانی:
QSMT
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بخش baxŝ (دری) باگ (پهلوی) اشپاز eŝpāz (سغدی: اشپاذی eŝpāżi)***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
قسمت . [ ق ِ م َ ] (ع اِ) قسمة. بهره و بخشش چیزی ، و با لفظ خوردن و کردن و نهادن و افتادن مستعمل است . (آنندراج ). رجوع به قِسمة شود : برفت ...
قسمت خور. [ ق ِ م َ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) به معنی روزی خور. (آنندراج ) : چو قسمت خوران را کنی رام ِ خویش بران قسمت افتاده دان نام خویش .نظ...
رسم قسمت . [ رَ م ِ ق ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )حق قاضی وقتی که قسمت کند ارث را. (ناظم الاطباء).
قابل قسمت . [ ب ِ ل ِ ق ِ م َ ] (ص مرکب ) بخش پذیر.
این دو واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
بَهریک (پهلوی)
بخش پذیر (پارسی امروز)
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: اوپانگا ūpângâ (سنسکریت: ūpânga) **** فانکو آدینات 09163657861
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: آپتم āptam (سنسکریت) ***فانکو آدینات 09163657861
خارج قسمت . [ رِ ج ِ ق ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ عددی را گویند که پس از قسمت عددی بر عدد دیگری حاصل شود. (ناظم الاطباء). تعداد دف...
دیوان قسمت. {نِ قِ مَ}. (ا. مر.). دیوان قسمت: آنجا که قسمت و سرنوشت هرکس تعیین شده، حُکم ازلی. عِیبَم مَکُن به رِندی و بَدنامی ای حَکیم کاین بود سرنوش...
قسمت کردن . [ ق ِ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بهره کردن . بخش کردن . تقسیم کردن . توزیع کردن : غم هجران به سویّت تر از این قسمت کن کین همه درد...