اجازه ویرایش برای همه اعضا

تمدن

نویسه گردانی: TMDN
تمدن: آن چه نشانگر رها کردن زندگی بیابانی و روی آوردن به زندگی شهرنشینی برای پیشرفت در زمینه ی اخلاق، دانش و بینش است که خود را در دستاوردهای زندگی اجتماعی انسان به صورت مادی نمایان می‌سازد و نمایانگر منش مشترک مردمانی است که در یک سرزمین زندگی می‌کنند. (Le Petit Robert 1) ستون‌های تمدن ویل دورانت تمدن را دارای چهار ستون دانسته است: 1ـ پیش بینی در اقتصاد. آدمی آموخت که در زمستان چیزی برای خوراک ندارد؛ مگر این که در تابستان و پاییز پس انداز کند. گوشت شکار را نمی‌توانست برای زمانی دراز نگهداری کند؛ و در زمستان هم ممکن بود شکاری پیدا نکند. از این رو، به کشاورزی پرداخت تا بتواند گندم و حبوبات برای زمستان خود انبار کند. 2ـ سازمان سیاسی. با پیدایش یکجا نشینی، سازمان سیاسی ضروری دیده شد؛ و این سازمان، لوازمی نیاز داشت؛ مانند ارتش، جنگ افزار و دیگر وسایل دفاعی. 3ـ سنن اخلاقی. مردمی که گرد هم آمده بودند و دارای یک سازمان سیاسی بودند، برای روابط با یکدیگر، نیازمند آدابی بودند. 4ـ کوشش برای گسترش هنر. بشر یکجانشین، بایستی ذوق هنری خود را نمایان می‌کرد تا هم فرهنگ جامعه را بهبود بخشد و گسترش دهد و هم خود را نمایان سازد. ویژگی‌های تمدن هر تمدن، ویژگی‌های خود را دارد که می‌تواند با آنها شناخته شود. این ویژگی‌ها را می‌توان در آثار تاریخی و کنونی هر تمدن دید. برای نمونه، آمفی تئاترهای روم باستان که هم رزمگاه جنگجویان در جشن‌ها و هم اجرای نمایش‌ها بوده، نشانگر بخشی از جهت گیری تمدن اروپاییان بوده است؛ ولی ویژگی‌های عمومی ‌تمدن را می‌توان چنین بر شمرد: 1ـ نژاد در ایجاد تمدن نقشی ندارد. تنها تأثیری که در تمدن دارد، این می باشد که پیدایش آن، بیش‌‌تر پس از زمانی است که نژادهای گوناگون با یکدیگر می‌آمیزند و رفته رفته مردمی تازه از میان آن بیرون می‌آید. 2ـ همان گونه که فرهنگ، دستاورد معنوی انسان است، مانند آداب و رسوم، ادبیات (نظم و نثر)، فلسفه، هنر، عرفان، دین، شریعت، باورها و...، تمدن دستاورد مادی اوست؛ که به صورت بناها، سکه‌ها، تندیس‌ها، ابزارها و ...نمایان می‌شود. اگر بخواهیم به فرهنگ و تمدن نگاهی دستوری (گرامری) بیندازیم، فرهنگ، اسم معنی و تمدن، اسم ذات است. 3ـ میان آزادی‌های اجتماعی و سیاسی با تمدن سازی پیوند محکمی هست. در هر جامعه‌ای که این آزادی‌ها بیش‌‌تر باشد، تمدن سازی بیش‌‌تر و بهتر یا هنرمندانه تر است. 4ـ تمدن سازی هم به دست دولت‌ها انجام می‌شده و هم مردم. آن بخش که به دست دولت‌ها انجام یافته، بزرگ و چشمگیرتر بوده است؛ مانند تخت جمشید، اهرام مصر، کاخ ورسای، دیوار چین، برج پیزا، تاج محل و ...آن بخش که به دست مردم انجام داده شده، کوچک تر ولی هنری تر بوده است. مانند: سفال‌ها، تندیس‌ها، گردنبندها و...گاهی مردم نیز بناهایی می‌ساختند؛ مانند خانه ی بروجردی‌ها در کاشان؛ ولی شمار و اندازه‌ی آنها در برابر آنچه دولت‌ها ساخته‌اند، ناچیز است. 5 ـ پیدایش بازار و پیشه‌های گوناگون، داد و ستد و پذیرش قوانین اجتماعی توسط مردم. 6 ـ ساخت نهادهای علمی، آموزشی، فرهنگی و هنری. مانند: دانشگاه، کتابخانه، رصدخانه و ... 7 ـ ساخت نهادهای حکومتی و امنیتی. مانند: کاخ، دیوار شهر، زندان و... مقایسه‌ی ویژگی‌های فرهنگ و تمدن ــ فرهنگ، جنبه‌ی معنوی و برای برطرف ساختن نیازهای آن و تمدن، جنبه‌ی مادی زندگی آدمی است. ــ فرهنگ، بیش‌‌تر نشانگر پیشرفت فردی و تمدن، نمایانگر پیشرفت اجتماعی است. ــ تمدن می‌تواند در رخدادهای ناگوار نابود شود؛ ولی فرهنگ، ماندگاری بیش‌‌تری دارد؛ زیرا در یاد مردم است. این سروده‌ی فردوسی گویای این سخن است: بناهای آباد (تمدن)گردد خـــراب ز بـاران و از تـابش آفـتاب بسازم از نظم (فرهنگ) کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند ــ فرهنگ می‌تواند نمودار تمدن، و تمدن می‌تواند نمودار فرهنگ باشد؛ مانند نقاشی‌ها (برای فرهنگ) و هنرهایی که در تخت جمشید به کار رفته است. (برای تمدن) ــ تمدن سازی و نگهداری آن، پرهزینه و زمانبر می‌باشد؛ ولی فرهنگ سازی و نگهداری آن، آسان‌تر و کم هزینه‌تر است. ــ درآمدهای فرهنگی برای آیندگان کم‌تر و درآمدهای تمدن بیش‌‌تر است. (درآمد مصریان از کالاهای فرهنگی در سنجش با درآمد آنان از راه دیدار گردشگران از اهرام، تفاوتی از زمین تا آسمان دارد؛ همچنین درآمد چینی‌ها از دیوار چین و شهر زیر زمینی در مقایسه با فروش کالاهای فرهنگی آنان، بسیار ناچیز است) ــ تمدن، تجسم بخشی به فرهنگ است؛ مانند هنر نگارگری که بخشی از فرهنگ است؛ ولی زمانی که این هنر، شکل بیرونی به خود می‌گیرد، و همچون نگاره‌های تخت جمشید و طاق بستان بر روی سنگ نمایان می‌شود، به آن تمدن گفته می‌شود. اگر بخواهیم نگاه آموزشی به فرهنگ و تمدن بیندازیم، فرهنگ را آموزش و تمدن را پرورش باید نامید؛ زیرا پرورش یعنی نمود رفتاری آنچه آموزش داده شده؛ مانند این که به دانش آموزان یاد می‌دهیم هنگام گذر از خیابان پشت چراغ قرمز بایستند تا چراغ عابر پیاده سبز شود؛ این آموزش است. اگر دانش آموزان این آموزش را در زندگی پیاده کنند، نام آن پرورش است. ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
تمدن . [ ت َ م َدْ دُ ] (ع مص ) تخلق به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و همجیة و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت . و گویند مولدة است . (ا...
شهرمندی - (مدنیت) شهرمند= متمدن ( سیویلیزه) ، بر پاد بربر و بیابانی
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: کنسیاک kansyāk (سغدی: کنثیاک kanşyāk) ***فانکو آدینات 09163657861
به تمدنی که در مجاورت کاریز موجب رشد مدنیت و شهرنشنی ایرانیان باستان شده بود و مترداف فرهنگ و قنات محسوب می شد تمدن کاریزی می گویند.
تمدن داشتن . [ ت َ م َدْ دُ ت َ ] (مص مرکب ) دارای تربیت بودن . (ناظم الاطباء). شهرنشین بودن و در مرحله ٔ کامل تربیت اجتماعی قرار داشتن . خل...
تمدن آمودریا (به انگلیسی: Oxus Civilization) یا مجموعۀ باستان‌شناسی باختر-مرو (به انگلیسی: Bactria–Margiana Archaeological Complex یا بطور اختصار BMAC...
مقصود از علوم در اینجا تمام علومی است که در قدیم از اجزاء حکمت شمرده می شد و عبارتند از : حکمت نظری ( الهیات ، ریاضیات و طبیعیات) و حکمت عملی و اصول ...
پیش از سال 1947 اطلاعات در باره عصر مس درهند به استثنای چند نقطه در پنجاب و سند و فرهنگ هایی در بلوچستان و برهمگیری ( در ایالت کا رناتاکا ) بی نهایت م...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.