و
نویسه گردانی:
W
و: va (حرف ربط و عطف) در سنسکریت va بوده و در واژه ی اکشی بهرووه akŝi-bhru-va (چشم و ابرو) آمده است. (فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ص. 3، ستون 3). ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۲,۱۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه
آغ و داغ . [ غ ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) در تداول عوام ، آغ و داغ چیزی یا کسی بودن ؛ سخت خواهان و شیفته ٔ او بودن . عاشق غاش کسی یا چیزی ب...
آب و رنگ . [ ب ُ رَ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) سپیدی و سرخی در چهره ورونق و جلا: خوش آب و رنگ . بد آب و رنگ : حواصل چون بود در آب چون رنگ هم...
اجر و قرب . [ اَ رُق ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) (شاید محرف ارج و قرب ).- بی اَجر و قُرب ؛ بی ارز. بی حُرمت .
اخذ و عمل . [ اَ ذُ ع َ م َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول عامّه ، فوائد نامشروع پیاپی از چیزی یا از کسی .
بن و بار. [ ب ُ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از بیخ و بن .- از بن و بار ؛ از بیخ و بن . از اصل و بنیاد : خبر نداردکاندر دلم اثر نکنداگر جهان ...
بها و نعم . [ ب ِ وَ ن ِ م َ ] (ع صوت مرکب ) که خوب . که بسیار خوب : اگر بار یابمی خود، بها و نعم و اگرنه بازگردم . (تاریخ بیهقی ). اگر به ...
بند و بار. [ ب َ دُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حدود و قواعد و آداب زندگی . قیدهای اجتماعی و مانند آن . و آدم بی بند و بار کسی را گویند که در زن...
بند و بست . [ ب َ دُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آنچه از آهن وجامه و جز آن را بهم بندند. (یادداشت بخط مؤلف ).- بند و بست بودن ؛ بسته بود...
بسر وچشم . [ ب ِ س َ رُ چ َ / چ ِ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) بسر و دیده . رجوع به بسرو جان شود. بجهت تعظیم امر در وقت قبول کردن کاری گویند. و...
بر و بساط. [ ب َ رُ ب َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) زندگی و لوازم آن . || مقدماتی که برای انجام دادن کاری فراهم شده است . (فرهنگ لغات عامیان...