اجازه ویرایش برای همه اعضا

و

نویسه گردانی: W
و: va (حرف ربط و عطف) در سنسکریت va بوده و در واژه ی اکشی بهرووه akŝi-bhru-va (چشم و ابرو) آمده است. (فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ص. 3، ستون 3). ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۸ ثانیه
ست و سیر. [ س َ ت ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) سخت سیر. بسیار سیر.
سر و همسر. [ س َ رُ هََ س َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) مردمان . خودی و بیگانه . دوست و دشمن .
سر و صحبت . [ س َ رُ ص ُ ب َ] (اِ مرکب ، از اتباع ) سر و کار. آشنایی . مصاحبت .
زن و بچه . [ زَ ن ُ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) زن و فرزند. اهل و عیال . (فرهنگ فارسی معین ). اهل و عیال . (یادداشت بخط مرحوم د...
ریز و بیز. [ زُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ریزبیز. (ناظم الاطباء). رجوع به ریزبیز شود.
زاد و برگ . [ دُ ب َ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از زاد عربی (توشه ) و برگ فارسی . ساز سفر. زاد راه . ساز و برگ . توشه ٔ زندگی .
زیر و زبر. [ رُ زَ ب َ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) تحت و فوق . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ته و بالا. (ناظم الاطباء) : و آنچ او از زبر و زیر بود جسم ...
زه و زاد. [ زِ هَُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) این لغت از توابع است بمعنی زن و فرزند و اهل و عیال و نسل . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ...
زی و قاف . [ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کنایه از سخن های بی ربط. (غیاث ). سخن بی مزه . حرف سرد. حرف خشک . حرف واهی . حرف چاویده . (از مجموع...
ژند و است . [ژَ دُ اُ ] (اِخ ) زند و اُست . زند و استا. زند و اوستا. اوستا کتاب مقدس زرتشتیان و ژند یا زند شرح آن است . رجوع به هر یک از این ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.