عجول
نویسه گردانی:
ʽJWL
همتای پارسی این واژه ی عربی، به ترتیب کمی بخش آوایی، اینهاست: بیتاب (دری) (دو بخش) لزاک lazāk (کردی با پسوند پهلوی اک) (دو بخش) نابردبار (دری) (سه بخش) شتابزده، ناشکیبا (دری) (چهار بخش) ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
عجول . [ ع َ ] (ع ص ) زن فرزندمرده . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ناقه ٔ بچه گم کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نیک شتابنده . (منته...
عجول . [ ع ِج ْ ج َ ] (ع اِ) گوساله . ج ، عَجاجیل . (منتهی الارب ). || مشتی از حَیس و خرما و پسته با خرما آمیخته . (منتهی الارب ).
ام عجول . [ اُم ْ م ِ ع َ ] (ع اِ مرکب ) ناقه (شتر ماده ) و ماده گاوی که بچه اش از دست رفته باشد. (از المرصع).
اجول . [ اُ ] (ع مص ) پس ماندن . بازپس ماندن . درنگ کردن . تأخر. (تاج المصادر).
اجول . [ اَ وَ ] (ع ن تف ) جولان کننده تر.- امثال : اَجوَل ُ من قُطْرُب ؛ قالوا هو دویبة تجول اللیل کله و لاتنام . (مجمع الأمثال میدانی ).|| ...
اجول . [ اَ وَ ] (اِخ ) پشته هائی است مقابل پشته ٔ سلمی و أجاء و در آن آبی است و گفته اند اجول وادی یا کوهی است در دیار غطفان . (معجم البلد...