زات
نویسه گردانی:
ZʼT
همان ذات است که در پارسی قدیم موجود بوده...
واژه های همانند
۳۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
ذات ید. [ ت ُ ی َ ] (ع اِ مرکب ) دارائی . مال . ذات ید فلان ؛ مایملک او. قلت ذات یده ؛ تنگ دست گردید.
ذات میل . [ ت ُ ] (اِخ ) قریه ای به شرقیه ٔ مِصر.
ذات نوط. [ ت ُ ن َ ] (اِخ ) رجوع به ذات انواط شود.
ذات وبر. [ ت ُ وَ ب َ ] (ع ص مرکب ) یقال للرجل اذا تکلم بما ینکر علیه ، جئت بها شعراء و ذات وَبر.
ذات نکیف .[ ت ُ ن َ ] (اِخ ) موضعی به ناحیت یلملم . (المرصع).
ذات یوم . [ ت َ ی َ مِن ْ ] (ع ق مرکب ) روزی . (دهار). در روزی . بروزی . روزی از روزها.
کمین ذات . [ ک َ ] (ص مرکب ) بدجنس . (ناظم الاطباء).
صدی ذات . [ ص َ ] (اِ) منصبی است در هند. مؤلف غیاث آرد: نام منصبی است که صاحب آن منصب را دولک دام مقرر باشد، چون یک روپیه را چهل دا...
اسم ذات . [ اِ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم چون قائم بذات باشد و وجود آن وابسته به دیگری نبود آنرا اسم ذات نامند: جامه ، نامه ، مرد،...
ذات الخف . [ تُل ْ خ ُف ف ] (ع ص مرکب ) دارنده ٔ سپل . نرم پای . ج ، ذوات الاخفاف . یا ذوات الخف ّ. سپل داران . نرم پایان ، مانند اشتر.