غصب
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḠṢB
    
							
    
								
        همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: گلهه galha (لکی) ***فانکو آدینات 09163657861
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قصب  بوا. [  ] (اِ) قصب الذریرة است . (تحفه ٔ حکیم  مؤمن ). رجوع  به  قصب الذریرة شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        رماد قصب . [ رَ دِق َ ص َ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) خاکستر نی . داروئی  است . صاحب  اختیارات  آرد: بهترین  آن  نبطی  بود و طبیعت آن  سرد و خشک  بود ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عسل  قصب . [ ع َ س َ ل ِ ق َ ص َ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) آب  نیشکر به قوام آورده . (یادداشت مرحوم  دهخدا). عسل القصب . و رجوع  به  عسل القصب  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اصل  قصب . [ اَ ل ِ ق َ ص َ ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) رجوع  به  اصل القصب  و قصب  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        امل  قصب . [   ] (اِخ ) دهی  است  از شهرستان  آبادان  با طول  جغرافیایی  48 درجه  و 13 دقیقه ، و عرض  جغرافیایی  30 درجه  و 21 دقیقه . (از فرهنگ  آباد...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قصب الجیب . [ ق َ ص َ بُل ْ ج َ ] (ع  اِ مرکب ) قصب الجب . قصب الحبیب . قسب الجیب . قصب  انجیر. گوته  شاعر آلمانی  در یکی  از اشعارش  بدین  مضمون :آگا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قصب السبق . [ ق َ ص َ بُس ْ س َ ] (ع  اِ مرکب ) به  فاصله ٔ بعید یک  نی  به  سرزمین  استاده  میسازند و سواران  از دور به  اتفاق  یکدیگر به  سوی  آن  ن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قصب السکر. [ ق َ ص َ بُس ْ س ُک ْ ک َ ] (ع  اِ مرکب ) نیشکر، و آن  گیاهی  است  که  آب  ساقه های  آن  شیرین  است  و آن  را فشرده  و شکر سازند. (از اقرب...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قصب انجیر. [ ق َ ص َ اَ ] (اِ مرکب ) قسمی  از شیرینی  است ، و شاید قصب الجیب  تصحیف  این  کلمه  باشد. بسحاق  اطعمه  در فصل  شیره  و شربت  آورد : لوحش ...