مدار
نویسه گردانی:
MDʼR
1- مدار. (خطی فرضی که که سیارات به دور خورشید می پیمایند) همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: سورگا surgā (کردی: surga) یونلور yunlur (پشتو) 2-مدار. پسوند دارندگی به معنی گر. مانند سیاستمدار، ولایتمدار. 3-به معنی پیمان که با واژه ی قرار به کار می رود و گفته می شود: قرار مدار یا قرار و مدار. ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
مدار رأس السرطان . [ م َ رِ رَءْ سُس ْ س َ رَ ] (اِخ ) مداری که به موازات خط استوا و در شمال آن به فاصله ٔ 23 درجه و 27 دقیقه و 6 ثانیه بر ...
مدعر. [ م ُ دَع ْ ع َ ] (ع ص ) رنگ پیل و هر رنگ زشت . (از منتهی الارب ). رنگ زشت از هر حیوانی که باشد یابخصوص رنگ فیل . (از متن اللغة) (از ...