اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ناکاج

نویسه گردانی: NAKAJ
ناکاج . (ق مرکب ) بغتةً. مبدل ناگاه . (آنندراج ).به یک بار. ناگاه . بی وقت . (ناظم الاطباء) :
زهی دولت که من دارم که دیدم
چو تو ممدوح مکرم را به ناکاج .

سوزنی .


بی فکرت مداحی صدر تو همه عمر
حاشا که زنم یک مژه را بر مژه ناکاج .

سوزنی (از آنندراج ).


رجوع به ناگاج و ناگاه شود. || یکایک . (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.