اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سرزیر

نویسه گردانی: SRZYR
سرزیر. [ س َ] (ص مرکب ) سرازیر. سرنگون . (آنندراج ) :
که منه این سر مر این سرزیر را
هین مکن سجده مر این ادبیر را.

مولوی .


مکر او معکوس و او سرزیر شد
روزگارش برد و روزش دیر شد.

مولوی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
سرزیر. [ س َ ] (اِ) نام نوایی است از موسیقی : تا مطربان زنند لبینا و هفت خوان در پرده ٔ عراقی و سرزیر و سلمکی .میزانی .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.