اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دستیاب

نویسه گردانی: DSTYAB
دستیاب . [ دَس ْت ْ ] (نف مرکب ) دست یابنده . بدست آورنده . آنکه به چیزی دست یابد. موفق . غالب . کامیاب .
- دستیاب بودن بر کسی یا چیزی ؛ بر او غلبه داشتن . بر او تفوق داشتن . بر او دست یافتن :
گر او را بدی بر تو بر دستیاب
بایران کشیدی ردافراسیاب .

فردوسی .


جز از گنج ویژه رد افراسیاب
که کس را نبود اندر آن دستیاب .

فردوسی .


- دستیاب شدن بر کسی ؛ بر او غالب گشتن . بر اوغلبه کردن . بر او دست یافتن :
تو آنگه که بر من شوی دستیاب
زنی بیوه راداده باشی جواب .

نظامی .


- دست یاب نمودن کسی را بر چیزی ؛ بر آن مقتدر کردن . بر آن توانا ساختن :
مرا ملک دادی و تعبیر خواب
به معجز نمودی مرا دست یاب .

شمسی (یوسف و زلیخا).


|| (ن مف مرکب ) بدست آمده . آنچه به سهولت بدست توان آورد.
- دست یاب شدن ؛ بدست آمدن . میسر شدن . حاصل شدن . ممکن الحصول شدن : هر قدر آزوقه دستیاب شود به قلعه داخل نمایند. (مجمل التواریخ گلستانه ).
- || فرصت یافتن . (ناظم الاطباء).
- || موقع بدست آوردن . (ناظم الاطباء).
- دستیاب گردیدن ؛ حاصل شدن . (ناظم الاطباء) : جواب بجز نفاق چیزی دست یاب نگردید. (مجمل التواریخ گلستانه ).
|| میسر. (آنندراج ).
- با دستیاب بودن ؛ میسر شدن . (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.