گفتگو درباره واژه گزارش تخلف اولاً نویسه گردانی: ʼWLA اولاً. [ اَوْ وَ لَن ْ ] (ع ق ) نخستین . (ناظم الاطباء). در اول ، پیش از همه : گرت باید که سست گردد زه اولاً پوستین بگازر ده . سنایی .نغمه های اندرون اولیااولاًگوید که ای اجزای لا. مولوی .بسیار کسان که جان شیرین در پای تو ریزد اولاً من .سعدی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی اولا اولا. [ اَ ] (ع ن تف ) سزاوارتر. (ناظم الاطباء). رجوع به اولی شود. اولاء اولاء.[ اُءِ ] (ع ضمیر) ج ِ ذا و ذه یعنی جمع اسم اشاره ٔ مذکر که ذا باشد و اسم اشاره ٔ مؤنث که ذه بود و معنی آن این مردها و این زنها. (ن... اولع اولع. [ اَ ل َ ] (ع اِ) دیوانگی . جنون .(ناظم الاطباء). شبه جنون . (اقرب الموارد). یقال : به الاولع؛ او جنون دارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود