اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

استقرار

نویسه گردانی: ʼSTQRʼR
استقرار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ثبات . سکون . آرام گرفتن . (غیاث ) (تاج المصادر بیهقی ). ثابت شدن . (غیاث ). قرار و ثبات ورزیدن به جائی . آرمیدن . (منتهی الارب ). قرار گرفتن : احوال امیرالمؤمنین القادر باﷲو استقرار خلافت بر او. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 306). || جای گرفتن . (منتهی الارب ). || قرار و ثبات دادن : ابوسعید بعد از انتظام حال و استقرار کار او با آن لشکر که در صحبت او بودند بازگشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 391). || (اصطلاح فلک ) ۞ بعقیده ٔ قدما رجعتی که موجب شود تا ستارگان بنقطه ٔ حرکت خود بازگردند.
- استقرار پیدا کردن ؛ قرار گرفتن .
- استقرار دادن ؛ قرار و ثبات دادن .
- استقرار گرفتن ؛ آرام گرفتن . قرار یافتن . استوار شدن .
- استقرار یافتن ؛ آرام گرفتن . قرار یافتن . استوار شدن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: نیزامن nizâman (سغدی: niżâmande) **** علی محمد عالیقدر 09163657861
استغرار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) به غفلت افتادن . (منتهی الارب ). || بر کسی بغفلت او درآمدن . بر غفلت کسی آمدن . (منتهی الارب ). سرزده درآمدن ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.