گفتگو درباره واژه گزارش تخلف بوزرجمهر نویسه گردانی: BWZRJMHR بوزرجمهر. [ زَ م ِ ] ۞ (اِخ ) نام وزیر انوشیروان ۞ . (از فهرست ولف ). بزرگمهر. (فرهنگ فارسی معین ) : برفتند یکسر پرآژنگ چهربیامد بر شاه بوزرجمهر. فردوسی .بیامد نهم روز بوزرجمهرپر از آرزو دل پرآژنگ چهر. فردوسی .رجوع به بزرجمهر و بزرگمهر شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی بوذرجمهر بوذرجمهر. [ ذَ ج ُ م ِ ] (اِخ ) وزیر انوشیروان . رجوع به بزرجمهر و بزرگمهر شود. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود