مشترک
نویسه گردانی:
MŠTRK
moŝtarak این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: همیس hamis (مانوی)، پدسر padsar (پارتی)، لوکیک (سنسکریت: laūkika)، ویشوا viŝvâ (سنسکریت) **** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
مشترک . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ) شریک داشته شده . عام : طریق مشترک ؛ راه عام . دارای شریک . شریک دار. (ناظم الاطباء). آنچه بین یکی ودیگری سهمی...
مشترک . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) شرکت دارنده در چیزی . کسی که با دیگری در ملکی شریک است . انباز. شریک : فاًنّهم یومئذ فی العذاب مشترکون . (قر...
حد مشترک . [ ح َدْ دِ م ُ ت َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جزئی که میان دومقدار بوده پایان یکی و آغاز دیگری بشمار آید، و باید مخالف هر دو مقد...
حس مشترک . [ ح ِس ْ س ِ م ُ ت َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قوه ای است که جمیع صور محسوسه ٔ مرتسمه و منقوشه در حواس خمسه ٔ ظاهره را می پذیرد...
امر مشترک . [ اَ رِ م ُ ت َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح منطق حد اوسط را در تمثیل امر مشترک نیز خوانند. (از اساس الاقتباس ص 333).
قدر مشترک . [ ق َ رِ م ُ ت َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عبارت است از مفهوم کلی که در افراد خود مشترک باشد مانند وجود که ماهیتش مقداری است ...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ناملوکیک nâmlukik (نام + لوکیک از سنسکریت: laōkika: مشترک) *** فانکو آدینات 09163657861
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: راناب همیس rânâb-hamis (راناب از کردی rânâw: ضمیر + واژه ی مانوی همیس مشترک) *** فانکو آدینات 091636578...
فصل مشترک . [ ف َ ل ِ م ُ ت َ رَ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح ریاضی ) حد مشترک را در اصطلاح اهل ریاضی فصل مشترک گویند. (کشاف اصطلاحات ا...
اجیر مشترک . [ اَ رِ م ُ ت َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کسی است که برای بیشتر از یک تن کار کند مثل رنگرز. (تعریفات ). و رجوع به اجیر شود.