اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ستوه گردیدن

نویسه گردانی: STWH GRDYDN
ستوه گردیدن . [ س ُ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) سخت درماندن . بجان آمدن . خسته شدن . عاجز شدن :
ز اسبان و مردان بیابان و کوه
اگر بشمری نیز گردی ستوه .

فردوسی .


شب از حمله ٔ روز گردد ستوه
شود پرّ زاغش چو پرّ خروه .

عنصری .


خداوند فرمان و رای و شکوه
ز غوغای مردم نگردد ستوه .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.